وصیت نامه سید ساعد هاشم هاشمى
فشارکى
بسم الله الرحمن الرحیم
رسول اکرم)ص( مىفرمایند:
"افضل الشهداء الذین یقاتلون
فىالصف الاول فلا یلفتون وجوههم حتى یقتلوا اولئکیقلبطون فىالغرق من
الجنة"
و برترین شهدا آنانى هستند که در خط
مقدم به شهادت مىرسند و تا هنگامکشته شدن رو گردان نبرد نباشند و اینان کسانى
هستند که در غرفههاى بلند بهشتآرمیدهاند و خداوند برویشان لبخند زند و براى
آنان حسابى نیست.
آرى من نیز صف اول را برگزیدهام و
روى بر نمىتابم تا آنکه جنازه پاره پارهشدهام را به موطنم باز آرند، امّا قبل
از هر سخنى باید این را بگویم که چرا به جبههآمدم و چرا شهادت را برگزیدم و چرا از
درس و مدرسه بریدم و جنگ و پیکار را برآن مقدم دانستم و چرا موقعیت بزرگى که اینک
در مقابل رو داشتم و تا چند صباحدیگر با باز گشایى دانشگاه ها مىتوانستم ادامه
تحصیل بدهم و با استفاده از فعالیتتحصیلى به دور از هیاهوى نبرد و جنگ در گوشهاى
خزیده و تنها به درس خواندن وادامه تحصیل بپردازم، امّا این چنین نکردم، پاسخ به
این سؤال که شاید در ذهن تمامدوستان، آشنایان و اقوام بیاید شعرى است که
امیرالمؤمنین على ابن ابیطالب در روزورود به صفین و امام سیدالشهداء در روز ورود
به صحراى کربلا با خویش زمزمهمىکردهاند:
فَاِنْ تَکُنْ الدُنْیا
تَعَدْنَفْسیةً
فَاِنْ ثَوابَ اللَّه أعلى وأَنْبَلُ
وَ اِنْ تَکُنْ الاَبْدان لِلْمَوت
أنْشَأَت
فَقَتَلُ اُمْرَءِ بِالسَیْفِ
أفْضَلُ
وَ اِنْ تَکُنْ الَاْرزق
قِسْمامَقْدُرَّاً
فَقِلَة مِرْصِ الْمَرء فِى الیسر اَجْمَلُ
وَ اِنْ تَکُنْ الَامْوال للیترک
جَمها
فَما بَال مَتْرُوک بِه المَرْءِ
یَبْخَلُ
اگر چه دنیا و آنچه در آن است زیبا و
دوست داشتنى است، امّا خانه آخرتزیباتر و برتر است و اگر قرار است اموال که فرد
در دنیا جمع آورى مىکنند، بگذارندو بروند، پس چه بهتر آنها را در راه خدا، انفاق
کند و اگر قرار است روزى از این دنیابروم پس چه بهتر که در راه خدا با شمشیر قطعه،
قطعه شوم، و این بود که هر سه رابرگزیدیم، تکه تکه شدن جسم را در راه خدا، انفاق
مال در راه خدا و ترجیح آخرتبه دنیا را، من راهى را برگزیدم که در آن پاسخ به
سؤال نکیر و منکر قبل از موت و درصحنه رشادت و نبرد است که رسول اکرم مىفرماید:
"کَفى بِالْبارِقَه فَوْقَ
رَأسِهِ فِتْنَة"
شهید در زیر برق شمشیرى که بالاى سرش
بود آزمایش را پس داده است، منراهى را انتخاب کردم که در صف اول به شهادت برسم.
خط مقدم نبرد راهى که افتخار شهید
معرکه بودن را داشته باشم که مولوى دروصف شهید معرکه مىگوید:
خون شهید از آب اولى تر است
این خطا از صد صواب اولى تر است
براى مردان الهى و براى انسان که خود
را و جانش را به خداوندى فروخته استمرگ طبیعى ننگ است که امیرالمؤمنین مىفرماید:
"الاَلْفَ ضربَةِ بِالسَّیْفِ
اَحَبُ لَىَّ اِمِنْ مَیْتَةِ عَلَى فَراش"
هزار ضربت بر تن من بخورد بهتر است
از آن که در بستر بیمارى بمیرم.
مرا با مرگ در راه خدا آشنایى است آن
گونه که طفلى را با پستان مادرش.
به قول مولوى:
اى که مىترسى ز مرگ اندر فرار
هان ز خود ترسانى اى جان هوشدار
زشت روى توست نه رخسار مرگ
جان تو همچون درخت و مرگ، برگ
و از همه جالب تر و شگفت انگیز تر در
مورد مرگ و شهادت شعر امام السیدالشهداءاست که در روز عاشورا مىفرمایند:
متَأَمْحِنى وَ مَا بالمَوْتِ عَارٌ
عاى الفَتى
اِذَا ما نَوِىَ حَقاً وَ جاهَدَ
مُسْلِماً
وَ وَاسَى الرَّجَالُ الَصَّالِحینَ
بِنَفْسِه
وَ فارق مثبوراً و وَدَّعَ مُجرِماً
فأِن عِثْتُ لَمْ أنْدَمُ و أِن مت
لَمْ اَلَمْ
کَفى بَل ذِلاً أَنْ تَعیشى وَ تزعاً
من به سوى مرگى مىروم که مرگ براى
جوانمردان ننگ نیست، آنگاه که مرگدر راه عقیه اسلام و هدف حقانیت باشد و مرد
بخواهد با ایثار جانش از مردن نیکحمایت کند و جناتیکاران مخالفت نماید و از
دشمنان خداوند دورى گزیند، من جانمرا در طبق اخلاص گذارده و دست از زندگى
مىشویم، اگر زنده ماندم پشیمانى ندارم،آرى این مستى است که پرستش و اعتقاد ما به
مستى است که جز خدا را نبینیم، که چهخوب گفت علامه طباطبائى:
همى گویم و گفتهام بارها
بود کیش من مهر دلدار ها
پرستش به مستى است در کیش مهر
برونند زین جرگه هوشیار ها
چرا مرگ در راه خدا و شهادت را با
آغوش باز پذیرا نباشم، مگر نه آنکهعمرى را پس از هر نماز صبح در
"فشارک" پدر بزرگم زیارت عهد را برایم نمىخواندکه نوید فجر و عشق به
انتظار ظهور آقایم حجة بن الحسن را در دلم زنده کنم و در آنمناجاتش که با اشکش
همراه بود نمىخواند:
"اللهم ان حالى بینى و بینه
الموت الذى جعلة على عبادک حتماً مقضیاً فاخرجنى من قبرىمؤتزراً کفنى شاهراً سیفى
مجرداً"
خداوندا: اگر مرگ که براى تمام
بندگانت حتم قرار دادهاى میان دیدار من وآقایم فاصله انداخت در آن روز که منادى
ندا مىدهد: اى اهل قبور برخیزید و به یارىو مدد امام زمان درآیید، قبور شهدا
شکافته مىشود و شهدا در حالى که کفنى خونینبر تن و شمشیرى از غلاف به در آمده بر
دست دارند و در دستى دیگر نیزهاى به یارىو مدد امام زمان مىشتابند.
من امشب آماده مىشوم که فردا در صف
شهدا معرکه باشم تا بلکه به لطفخداوندى در روز ظهور آخرین ذخیره الهى سربازش باشم
در حالیکه خون کفنم رارنگین کرده است.
این مقامات وعده داده شده کجا و مدرک
مهندسى و ثروت دنیا و خود دنیا و مافیهاى آن کجا، همهاش را به عشق یک دیدار او که
مولایم است زیر پا مىگذارم.
در طریقت پیش سالک هر چه آید خیر
اوست
در صراط مستقیم اى دل کسى گمراه نیست
بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود
خود فروشان را به کوى مِىْ فروشان
راه نیست
هر چه هست از قامت ناساز بىاندام
ماست
ورنه تشریف تو بر بالاى کس کوتاه
نیست(78)
آرى اگر رهبر بزرگ انقلابمان امام
خمینى مىگویند آنان که حلقه ذکر عارفان ودعاى سحر مناجاتیان حوزه ها و روحانیت را
درک کردهاند خَلسه حضورشانآرزویى جز شهادت ندیدهاند. اشاره به این قسمت از دعاى
سحر است که مىخوانیم:
"اللهم برحمتک فىالصالحین
فادخلن و فى عیلین فادفعنا ...و قتلاً فى سبیلک مع ولیکفوق لن"(79)
خداوندا: به ما توفیق بده که در راه
تو و به همراه ولى تو کشته شویم و به فیض شهادتنایل شویم.
"اللهم اخمنا فى سفن نجاتک و
متعنا بلذیذ مناجاتک و اوردنا حیاض حبک و اذقنا حلاوة ودک و قربک واجعل جهادنا فیک
و همتنا فى طاعتک و اخلص نیاتنا فى ملتک "
خدایا: ما را در کشتىهاى نجات جاى
ده و لذت مناجاتت را به ما بچشان و مارا به سر چشمه پاک دوستى با خود وارد ساز و
از شیرینى دوستى و قرب خود به مابچشان و جهاد ما را در راهت و تلاشمان را در
فرمانبرداریت قرار ده و نیت ما را دراعمال خالص گردان.(80)