در صورت لود نشدن عکس , این متن نمایش داده میشود
در صورت لود نشدن عکس , این متن نمایش داده میشود
شهدا و امور ایثارگران پایگاه سید الشهدا

اولین شهید دفاع مقدس












اولین شهید دفاع مقدس:

شهید حسین کاوسی فر،بنده مخلص خدا ، مطیع امام و عاشق شهادت بود.


خلاصه زندگی

شهید حسین کاوسی فر برادر دوقلوی محمد فرزند بهادر مورخ دوشنبه ۲۲/۶/۱۳۴۹ در تهران پا به نشئه دنیا نهاد.دوران ابتدائی و راهنمائی را در تهران مدارس علوی و شهید رسولی زیر نظر معلمین متدین به نحو بسیار خوبی پشت سر نهاد.اواسط ۱۳۶۴ علیرغم ثبت نام دبیرستان در تهران توسط پدر، آن را رها کرده و در مشهد مقدس مدرسه علمیه موسی ابن جعفر(ع) در تزکیه نفس و یادگیری علوم دینی همت به وجهه نهاد .اوائل ۱۳۶۵  با صدور پیام امام خمینی (ره) مبنی بر وجوب دفاع  با وجود منع مسئولین بدلیل کمی سن و صغر جثه، بوسیله نذر روزه و صلوات پا به جبهه نهاد.در لشگر امام رضا (ع) سمت تخریبچی عملیات کربلای ۱ "بازپس گیری مهران" چهارشنبه ۱۱/۴/۶۵ در شانزده سالگی به شهادت رسید و بدلیل تٲخیر خبر ١۵ روز بعد، میلاد مسعود امام رضا(ع) در بهشت زهرا(س) قطعه ۵٣  ردیف ١۰۴   شماره ۱۸ سر به خاک بقا نهاد.


ویژگی ها

ازکودکی همراه با دیگر برادرانش در تظاهرات و مبارزات خیابانی شرکت می نمود.به مسجد و جلسات مذهبی خیلی علاقه داشت، به نماز جمعه بسیار معتقد بود و از دوازده سالگی تا پایان عمر نماز جمعه را ترک نکرد.هر روز یک حدیث در دفترچه یادداشتش می نوشت و سعی در عمل به آن می نمود .صوت بسیار زیبایی داشت و به حفظ و قرائت قرآن و شرکت در مسابقات قرآنی اهتمام ویژه ای می ورزید و در این مسابقات امتیاز و رتبه کسب می نمود.اخلاص، اراده و پشتکار او در خودسازی بسیار  بالا  بود.علاقه زیادی به ورزش و شنا داشت و در زندگی بسیار منظم و مرتب بود.

 

کلام خانواده

پدرشهید: از کودکی همراه من به مسجد و جلسات   مذهبی می آمد. نماز خواندن را ازهفت سالگی شروع کرد و از ده سالگی نمازش راترک نکرد. نماز را با قرائت صحیح و با حضور قلب می خواند. مادرشهید: پنج سال ابتدائی با موفقیت ها و شیطنت ها گذشت ولی از دوازده سالگی کم کم تغییرات محسوسی در اخلاق و رفتارش بوجود آمد. پسری که تا چندی قبل همه وجودش از هیجانات کودکی و بازیگوشی پر بود حالا دیگر در کارها و حرفهایش بسیار جدی و حساب شده عمل می کرد بطوری که اگر حرفش را به شوخی می گرفتیم با متانت و وقار خاصی می گفت شوخی ندارم. ماه رمضان بود و هوای بسیار گرم تابستان، روزه به ایشان واجب نبود (چهارده سالگی) ولی او تمام ماه رمضان را روزه گرفت و هر شب برای نماز جماعت و تلاوت یک جزء قرآن به مسجد علی ابن ابیطالب(ع) می رفت. چون شبها  کوتاه  بود ساعت دوازده شب به منزل می آ مد و بعد از آن با اصرار خودش در تهیه سحری به من کمک می نمود .از موقعیتهایی  که  جدال  برانگیز  بود  دوری می کرد و با کظم غیظ و عفو و گذشت از گرفتن حق خود صرف نظر می کرد. هر کمکی که از دستش بر می آمد با خوشرویی تمام به خانواده و دوستان و آشنایان می نمود. آن سال باداشتن روزه دوختم قرآن کرد. آن شبها خیلی زود اذان صبح را می گفتند بنابراین تا سحر بیدار بود .علاوه براینکه در دروس ممتاز بود بعلت صوت زیبایش یکی از بهترین قاریان مدرسه محسوب می شد و به معانی قرآن نیز کمابیش آشنایی داشت. درمنزل نیز بیشتر روزها صوت زیبای قرآن  او آرامبخش روان اعضای خانواده بود.دوره راهنمایی با موفقیت و رشد بسیار چشمگیر تمام  شد. او تصمیم  گرفته  بود  طلبه شود و این  تصمیم را با فکر، مشورت و دیدی باز و روشن گرفته بود. رضایت من وپدرش را جلب نمود ودر مشهد مدرسه علمیه موسی ابن جعفر(ع) مشغول تحصیل علوم حوزه شد. در آنجا نیز خودسازی و یادگیری با رشد بالاتر ادامه یافت بطوری که در مدت شش ماه دو مرتبه از هم درسی های خود پیشی گرفت و با طلبه های قدیمی تر هم درس شد.ایام دفاع مقدس بود و شهدای زیادی را به شهرهای مختلف از جمله مشهد مقدس می آوردند، روزهای  دوشنبه  و پنجشنبه به تشییع شهدا می رفت. خطبه های نماز جمعه تهران رامرتباً و با دقت گوش میداد. در مشهد هم مرتب به نماز جمعه می رفت و مقید به شنیدن اخبار و صحبتهای امام عزیز(ره) بود. در همین دوران بود که نماز شب را هم به خوبیهایش افزود و با وجود سن کم و غلبه شدید خواب در این سنین نماز شبش ترک نمی شد. در خوردن نیز سعی داشت با بقیه طلبه ها همرنگ باشد و بهتر نخورد برای همین در خوردن پنیر و گوشت بخاطر گرانی امساک می کرد.بهار سال شصت و پنج امام علیه الرحمه در صحبتی  فرمودند: هرکس می تواند تفنگ بدست بگیرد باید جبهه برود. اوخود را برای جبهه آماده ساخت و چون عمرش کم بود با توسل و نذر روزه و صلوات و دیدن یک دوره آموزشی سخت به جبهه رفت. اوبنده مخلص خدا و مطیع امام و عاشق شهادت بود.ایشان در تیرماه همان سال در عملیات کربلای یک در مهران ( ارتفاعات  قلاویزان ) حین زدن آرپی جی، در اثر اصابت ترکش دشمن به پشت سر به شهادت رسید و مرغ بی قرار روحش به ملکوت اعلی پر کشید.

 

خواهران شهید :

خواهر  بزرگتر حسین می گوید: حسین با اینکه از بعضی از ما کوچکتر بود اما بخاطر  رفتارش همه ما در دل و ظاهر برایش احترام قائل بودیم.خواهر کوچکتر حسین می گوید: برادران شهیدم هر کدام برای ما ارزشی والا دارند ولی باید بدانیم که شهدا فرشته نبودند که زمانی در زمین ساکن شده و بعد پرواز کرده باشند، آنها انسانهای معمولی بودند ولی در نوجوانی و جوانی دست به خودسازی زدند. شهید حسین در ابتدا بسیار پسر بازیگوشی بود، با برادرش محمد بازی و دعوا می کردو... اما در مقطعی تصمیم گرفت که خوب شود و خصلت های منفی وجودش را مثبت کند. خداوند هم کمک کرد و آنقدر پاک و منزه شد که به بالا ترین درجه انسانیت -شهادت- دست یافت.


وصیت نامه

با یاد خدا و با درود به امام زمان (عج) و نائب بر حقش امام امت این قلب تپنده امت و امید مستضعفان جهان و با سلام به ارواح طیبه شهدای اسلام از صدر اسلام تا کنون و با سلام به این امت حزب الله و همیشه در صحنه و پابرجا  که طوفانها و سیلها آنها را از حرکت باز نمی دارند و همچنان با عقیده استوار خود، برای نیل به اهداف عالیه اسلامی می کوشند. و در این راه پرگهر و با ارزش با رهبری روح خدا و امامت پیامبر گونه ایشان که از منبع الهی سرچشمه می گیرد می روند تا به راه کمال و سعادت دنیا و آخرت برسند.امروز و در این برهه از زمان و در این موقعیت حساس که با جنگ و دست آوردهای آن مواجه هستیم، افتخاری نصیب این امت شده است که در راه خدا به جهاد و مبارزه برعلیه باطل برخیزند و دعوت حضرت حق را اجابت نمایند چرا که این راه، همان راه انبیا و ائمه اطهار ما بوده است که همیشه درمقابل ظلم و زور ایستاده اند و تن به ذلت نداده اند همانطور که امام حسین(ع) و یارانش در روز عاشورا فریاد برآوردند: "هیهات منا الذلة" و آنقدر مبارزه کردند که همه با آن تعداد کم در مقابل لشکر انبوه یزید، مظلومانه به شهادت رسیدند و زنان و بچه هایشان را به اسارت بردند اما نباید فراموش کنیم که آنها اگرچه به ظاهر شکست خودند اما باز هم به پیروزی رسیدند چرا که با هدیه خون خود و یارانشان درخت اسلام را آبیاری کردند و از شکست حتمی دین جلوگیری کردند و با ریخته شدن خونشان به جهانیان فهماندند که یزید ظالم است و حسین برحق است و کوفیین نا اهل را بیدار کردند و همینطور همه امت اسلامی را که بر اثر تبلیغ معاویه و یزید و عمالشان اینطور وانمود می کردند که یزید و معاویه بر حقند و اسلام  راستین  آنهایند در صورتیکه  آنها با سیاست ناجوانمردانه و مزورانه خود   چشم مردم  را کور  کرده بودند و مردم کورکورانه به حرفهای آنها گوش می دادند و در باطن اسلام راستین حسین (ع) بود که این امامت را از جدش به ارث برده بود و این امام ما بود که فرمود "ما چه بکشیم وچه کشته شویم پیروزیم" چرا که در راه هدف مشخص و با اطمینان به آن راه و هدف و با پشتیبانی خود پروردگار، در این راه حاضریم جان خود را در طبق اخلاص قرار دهیم و چه نیکو مرگی که  در کنارش همجواری با انبیاء و اولیاء الله می باشد و یک چنین شخصی هیچگاه از مرگ نمی ترسد چرا که این مرگ و شهادت مایه سعادت و خوشبختی و رسیدن به معشوق اوست و آیا شنیده اید که عاشق را از معشوق بترسانند؟ و امروز که این افتخار نصیب ما شده است که بر جهاد در راه خدا برخیزیم، نباید درنگ کنیم و در مورد این وظیفه اهم کوتاهی نمائیم چرا که غفلت مایه پشیمانی است و ما، تا ریشه فتنه را از روی زمین قطع نکنیم از پای نخواهیم نشست تا اینکه انشاء الله به زودی امام زمان (عج) ظهور نمایند و مستضعفان را از چنگال مستکبران رهایی بخشند و در این راه خطیر که در پرتوی آن کشیدن بار سنگین تعهد و مسئولیتی که در قبال خون شهیدان بر عهده داریم، وظیفه داریم تا راه آنان را ادامه بدهیم و انتقام خون آنان را بگیریم و در این راه نهایت سعی خود را در تقرب الی الله بکار بندیم و از گناهان دوری نمائیم کهباید بدانیم همین پیروزی های ما از معنویات ماست که اگر خدای نکرده آن هم از ما گرفته شود ما پست تر از هر ملتی خواهیم بود. ما با پشتیبانی خدا و با سلاح ایمان و مشت های گره کرده انقلاب کردیم، چرا که نمی خواستیم زیر بار ظلم و زور برویم تا بیگانگان از دسترنج ما استفاده نمایند و خون ما را بمکند، انقلاب کردیم چرا که بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم نمی توانستیم ساکت بنشینیم. و بالا تر از  همه انقلاب کردیم برای اینکه بتوانیم احکام الهی را جاری سازیم و پروردگارمان را از خود راضی گردانیم و این انقلاب با خونهای زیادی به ثمر رسید و اکنون وظیفه من و شماست که از این خونها حراست کنیم و از هدر رفتن آنها جلوگیری کنیم چرا که این جنگ سرنوشت انقلاب و اسلام را تعیین می کند، و این ممکن نیست مگر با انجام وظیفه و استوار بودن در عقیده خود.

۱۱ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جمال محمد ابراهیمی

سردار شجاع اسلام حاج قاسم سلیمانی

۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جمال محمد ابراهیمی

سردار دلیر اسلام شهید حمید تقوی

۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جمال محمد ابراهیمی

هشتم اردیبهشت ماه سالروز شهادت سردار سرلشکرحسن شفیع زاده فرمانده توپخانه نیروی زمینی سپاه درسال 1366


فعالیت های سیاسی – مذهبی

در سن 12 سالگی از نعمت پدر محروم گردید. چون فرزند ارشد خانواده بود با آن روحیات و مردانگی اش عملاً غمخوار مادر فداکار و دلسوز خود شد.
با جدیت تمام و احساس مسئولیت، بیشتر از گذشته هم درس می خواند و هم به مادرش در اداره امور منزل کمک می کرد و از مساعدت به خواهر و برادرانش نیز دریغ نداشت. ضمن اینکه به ورزش، خصوصاً وزنه برداری علاقمند بود، در دوران تحصیل، دانش آموزی باوقار، محجوب، مؤدب و کوشا بود و همواره سعی می کرد تکالیف دینی خود را انجام دهد.
پس از اخذ دیپلم به سربازی اعزام گردید و همزمان با اوج گیری حرکت توفنده انقلاب اسلامی در سایه رهنمودهای حضرت امام خمینی(ره) با روحانیون معظم در تبعید، همچون شهید آیت الله مدنی و شهید آیت الله دستغیب در تماس بود و در داخل پادگان، فعالیت های زیادی جهت راهنمایی نظامیان و خنثی کردن تبلیغات حکومت نظامی انجام می داد و در همان حال به پخش پیام ها و اعلامیه های رهبر عظیم الشأن انقلاب در داخل و خارج پادگان نیز می پرداخت. نقل می کنند: روزی که مأمورین رژیم، به دستور فرمانده حکومت نظامی، در تبریز قصد هجوم به منزل شهید آیت الله مدنی(ره) جهت دستگیری ایشان داشتند، او به همراه دوستانش نقشه مقابله با مزدوران رژیم را در مراسم عزاداری عاشورای حسینی طراحی کرده بود، که قبل از هر گونه اقدام، ضد اطلاعات از موضوع با خبر شده و آنها را جهت ادامه خدمت سربازی به مرند تبعید می نماید. ایشان پس از چندی به فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر ترک پادگان ها، خدمت سربازی را رها کرد و به سیل خروشان مبارزان امت اسلامی پیوست.

فعالیت های دوران انقلاب

او با شور وصف ناپذیری در روزهای سرنوشت ساز 21 و 22 بهمن ماه 1357 تلاش می کرد و برای به ثمر رسید ن انقلاب اسلامی از هیچ کوششی فروگذار نبود. هنگامی که در اوج پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی درب پادگان ها بر روی مردم باز شد به همراه تعدادی از جوانان و دانشجویان حزب الهی تبریز برای جلوگیری از افتادن سلاح های بیت المال به دست ضد انقلاب، بخشی از سلاح ها را جمع آوری و گروه مسلحی را جهت دستگیری ضد انقلاب و ساواکی ها تشکیل داد.

ورود به سپاه و مقابله با ضد انقلاب

شهید شفیع زاده بعدها به دنبال تشکیل سپاه، به همراه دیگر برادران، اولین هسته های مسلح سپاه را پی ریزی کرد و در سمت مسئول عملیات سپاه تبریز در سرکوبی خوانین و اشرار آذربایجان و حزب منحرف خلق مسلمان نقش فعال داشت.

هنگامی که به همراه شهید باکری در سپاه ارومیه انجام وظیفه می کرد به عنوان مسئول عملیات برای ایجاد امنیت آن منطقه، در درگیری های متعدد برای سرکوبی گروه های فاسد تلاش شبانه روزی نمود و توانست در تشکیلات حزب منحله دموکرات نفوذ کرده و باعث متلاشی شدن آن و دستگیری و اعدام تعداد زیادی از کادرهای آنان گردد.

بهترین و پر ثمرترین لحظات حضور در سپاه تبریز، روزهایی بود که در بیت شهید آیت الله مدنی(ره) به عنوان مسئول تیم حفاظت ایشان انجام وظیفه می نمود. در جوار آن عالم عارف بود که غنچه های خلوص، صداقت، ایثار و زهد شهید شفیع زاده گل کرد و بعدها در جبهه های نبرد نور علیه ظلمت میوه داد.

شرکت در دفاع مقدس

با شروع جنگ تحمیلی و محاصره آبادان، با یک دسته خمپاره انداز که تحت مسئولیت شهید باکری اداره می شد به جبهه های جنوب شتافت. ایشان به همراه تعدادی دیگر از رزمندگان برای حضور در جبهه آبادان با تحمل مشقات چندین روزه – از طریق ماهشهر و به وسیله لنج از راه خورموسی – خود را به این شهر رساند و در ایستگاه هفت مستقر گردید. بعدها با فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر شکستن حصر آبادان، نقش تاریخی خود را در شکستن محاصره آبادان و دفع متجاوزان و اشغالگران بعثی ایفا نمود.

شهید شفیع زاده پس از عملیات طریق القدس به عنوان رئیس ستاد تیپ کربلا – که تازه تشکیل شده بود – انجام وظیفه کرد و در شکل گیری، انسجام و فرماندهی آن نقش اساسی داشت.

در عملیات پیروزمندانه فتح المبین معاون تیپ المهدی (عج) بود و خاطره رشادت ها و جانفشانی های او در اذهان مسئولین جنگ و همرزمانش هرگز از یاد نمی رود.

راه اندازی فرماندهی توپخانه سپاه

پس از این عملیات، با اندیشه بلندی که داشت و تجربیاتی که کسب کرده بود، متوجه گردید که با گسترش سازمان رزمی مردمی، برای انجام عملیات بزرگ، نیاز به تشکیلات پشتیبانی آتشی به نام توپخانه می باشد. با همفکری تنی چند از فرماندهان، ضمن پی ریزی و سازماندهی اولین آتشبارهای توپخانه، مسئولیت هماهنگی پشتیبانی آتش در قرارگاه فتح در عملیات بیت المقدس را به عهده گرفت و به خوبی از عهده این وظیفه بزرگ برآمد. او با برخورداری از قدرت ابتکار، خلاقیت و آینده نگری، همیشه طرح های دراز مدت – که مبتنی بر واقع بینی در کارها و برنامه ها بود – ارائه می داد، ضمن آنکه بر مسأله آموزش نیروهای نیز تأکید فراوان داشت.

بعدها با تلاش بی وقفه و شبانه روزی خود قبضه های غنیمتی را در قالب توپخانه های لشکری و گردان های مستقل توپخانه به سرعت سازماندهی کرد و در عملیات رمضان، اکثریت قریب به اتفاق توپ ها را علیه دشمن بعثی بکار برد و در ادامه، با به دست آوردن توپهای غنیمتی بیشتر، گروه های توپخانه را به استعداد چندین گردان شکل داد. این گروه ها بازوهایی قوی برای فرماندهی قوای رزمی و پشتیبانی محکم برای رزمندگان بودند.

در نبردهای خیبر، والفجر 8، کربلای 1، کربلای 4، کربلای 5 که سپاه پاسداران به لحاظ عملیاتی مسئولیت مستقلی داشت، پشتیبانی آتش کل منطقه عملیات، با رهبری و هدایت ایشان انجام گرفت.

اوج هنرنمایی و شکوفایی خلاقیت ایشان در عملیات والفجر 8 تجلی یافت. آتش پر حجم و متمرکزی که با برتری کامل، علیه دشمن اجرا نمود، به اعتراف فرماندهان اسیر عراقی، در طول جنگ کسی به خود ندیده بود؛ زیرا قسمت اعظم یگان های دشمن، قبل از رسیدن به خط مقدم و درگیری با رزمندگان اسلام، منهدم می شد.

سردار رحیم صفوی فرمانده کل سپاه در پیامی نقش او را در جنگ چنین توصیف کردند:

«سیمای او تجلی اراده و مقاومت و تلاش و پیکارش همواره الهام بخش رزمندگان بود. عزیزی که ثمره سخت کوشی های او در جبهه ها همیشه مشهود بود. با تقویت آتش سنگین پیکارگران جبهه نور، که صف دشمنان را از هم می گسست، رؤیای خام قادسیه را به کابوسی و حشتناک بدل می ساخت، اوج قدرت آتش توپخانه را جهانیان در نبردهای والفجر 8، کربلای 5 و کربلای 8 به چشم دیدند و زبان به اعتراف آن گشودند، آنجا که شهید عزیز ما و همرزمانش با آتش سهمگین، لشکریان دشمن را مضمحل و ضایعات جبران ناپذیری بر خصم زبون وارد نمودند.»

شهید شفیع زاده ضمن شرکت در کلیه صحنه های عملیاتی، مسئولیت فرماندهی توپخانه و طرح ریزی و هدایت آتش پشتیبانی را در قرارگاه های مختلف به عهده داشت و آخرین مسئولیت ایشان فرماندهی توپخانه نیروی زمینی سپاه و قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) بود.

ویژگی های اخلاقی

شهید شفیع زاده فردی صبور، متواضع، گشاده رو و بشاش بود. در تمام امور، ایثار و گذشت بسیاری از خود نشان می داد و در هر کاری که پیش می آمد ابتدا خود پیشدقم می گریدد. به هنگام عملیات و در زمانی که آتش دشمن در خط مقدم شدت پیدا می کرد، در خط اول حضور می یافت و آخرین وضعیت منطقه را برای برنامه ریزی صحیح و هدایت دقیق آتش، بررسی می کرد. در تصمیم گیری ها از نظرات دیگران سود می جست و در برخوردها و قضاوت عدالت را رعایت می کرد. در روابط اجتماعی، با دیگران رفتاری پخته و پسندیده داشت و در هر محیطی که حضور پیدا می کرد همگان را تحت تأثیر قرار می داد.

شهید شفیع زاده در انجام واجبات و ترک محرمات کوشا بود. به مستحبات اهمیت می داد. اهل نماز شب بود. کم سخن می گفت و با کردارش دیگران را به عمل صالح دعوت می کرد.

از تشریفات و تجملات به شدت دوری می جست و سادگی و بی آلایشی را مشی خود قرار داده بود. در ایام پیروزی انقلاب اسلامی شب و روز نمی شناخت و بعد از آن، در طول جنگ تحمیلی، مخلصانه انجام وظیفه می نمود و هرگز راحت در بستر نخفت.

برادر ایشان نقل می کند:

دوبار او را در جبهه دیدم. بار اول زمانی بود که برای دیدنش به پادگان شهید حبیب اللهی اهواز رفتم و سراغ او را گرفتم. دوستانش خندیدند و گفتند اگر او را پیدا کردی سلام ما را هم به او برسان.

مرتبه دوم در قرارگاه کربلا بدون هیچ گونه تکلفی در کنار سایر نیروها در آن گرمای سوزان جنوب در سنگر خفته بود، در حالی که روزنامه رویش انداخته بود. می گفتند شب نخوابیده و خیلی خسته است.

او مدام در حال سرکشی از یگان ها و هماهنگی آتش پشتیبانی رزمندگان اسلام در جبهه های جنگ بود و معتقد بود هر چه قبل از عملیات تلاش نماید به اذن الهی تضمینی برای موفقیت لشکریان جبهه حق خواهد بود.

نحوه شهادت

شهید شفیع زاده در تاریخ 8/2/66 در منطقه عملیاتی کربلای 10 در شمالغرب (منطقه عمومی ماووت) در حالی که عازم خط مقدم جبهه بود، خودروی وی مورد اصابت ترکش گلوله توپ دشمن قرا گرفت و به آرزوی دیرینه خود نایل شد و به دیدار معشوق شتافت.

او همان طوری که در عرصه نبرد با دشمن متجاوز مراتب بالایی از توان و تخصص، مدیریت و پشتکار را ارائه داد، در میدان نبرد با نفس اماره نیز موفق و سربلند بود. ایثار و از خودگذشتگی، بخصوص اخلاق او کم نظیر بود و نهایت دقت و مراقبت را به عمل می آورد که اعمال و فعالیتش تماماً خالص و قربة الی الله باشد. او با اقتدا به مولایش امام حسین(ع) شهادت را فوز عظیم می دانست و همواره مشتاق آن بود.

گوشه ای از وصیت نامه

خدایا من به جبهه نبرد حق علیه باطل آمده ام تا جان خود را بفروشم. امیدوارم خریدار جهان من تو باشی، نه کس دگر.

... دلم می خواهد که در آخرین لحظه های زندگیم، بدنم و جسمم آغشته به خون در راه تو باشد، نه راه دیگر.

... سلام بر امت شهیدپرور و نمونه که با حضور همیشگی خود در همه صحنه های حق علیه باطل، اسلام و امام را یاری کرده و قدرت نفس کشیدن و خواب راحت را از دشمن سلب کرده است.

۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۲۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
جمال محمد ابراهیمی

شهید صیاد شیرازی

شهید صیاد شیرازی نمونه ای از یک فرمانده موفق و مکتبی و ولایت مدار است. ایشان در مسؤلیت هایش به مفاهیم خوشخویی، مهربانی، گذشت، مشاوره در تصمیم گیری و تلاش در جهت خشنودی و اعتماد به خدا عمل کرد و تربیت قرآنی را در زندگی، پیشه خود ساخته بود، از جمله؛ آیه ۱۵۹ سوره عمران "فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلین."به سبب رحمت الهی در برابر مومنان،نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده می شدند. پس آن ها را ببخش و برای آن ها آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشورت کن، اما هنگامیکه تصمیم گرفتی(قاطع باش) و بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست دارد".‏ را به عنوان منش و روش خود برگزیده بود.

سبک زندگی شهید صیادشیرازی از بعد علمی

1- ایشان شکارچی بود
یکی از دوستان طلبه: ایشان شکارچی بود و سخنان تک تک عالمان ربانی و بزرگان و شخصیت ها را، هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ معنوی، شکار می کرد. نه تنها در حوزه مسائل اسلامی که در حوزه های مختلف، مطالعه داشتند. به کتاب های شهید مطهری، تفاسیر مختلف قرآن و زندگی و سیره ائمه معصومین (علیه السلام) خیلی علاقه داشتند. هرگز وقتشان را هدر نمی دادند. به دو موضوع خیلی تمایل نشان می دادند. یکی ریاضی بود و یکی هم زبان انگلیسی که چون در آمریکا دوره عالی نظامی را گذرانده بودند، به آن خیلی مسلط بودند. علاقه عجیبی به علوم داشتند. ایشان شاگرد اول دوره تخصصی "هواسنجی لجستیک"دانشگاه امریکا بودند.

 برای ۲۴ ساعت شبانه روز برنامه داشت
یادداشتها و دستنوشته های باقیمانده از وی از برنامه ریزی های روزانه وی برای زندگی فردی و سازمانی حکایت می کند. مدل برنامه ریزی ای که بسیار دقیق بوده و دقیقه های زندگی روزانه را در کنترل خود دارد؛ کاملاً منطبق با آموزشهای نظامی فراگرفته شده در دانشکده افسری (برنامه سین) که تا پایان عمر شهید استمرار داشته است. و مهمتر اینکه یادداشتهای فوق نشان می دهد که وی برای ورود به هر برنامه ای، قبلاً فکر کرده و سناریوهایی را در ذهن خود مرور کرده است. ایشان برای
۲۴ ساعت شبانه روز برنامه داشتند. در زمان جنگ این مساله نمود پیدا می کرد به صورتی که ایشان ساعات روز را تقسیم بندی کرده بود مثلا برای نماز، تعقیبات نماز، دعا، ورزش، صبحانه، تماس با افراد، تجلیل از افراد، تذکر به افراد و سایر امور برنامه داشتند و ساعات مشخصی را تعیین کرده بودند.ایشان برای صحبت کردن هم برنامه داشت یعنی اینکه چه بگوید؟ چگونه بگوید؟ چرا بگوید؟

سبک زندگی شهید صیادشیرازی از بعد اجتماعی

نگهدار انسان باید خدا باشد نه بنده خدا
مثل بقیه ی مردم زندگی می کرد؛ راحت و عادی به مسجد می رفتیم، توی بازار قدم می زدیم، خرید می کردیم و به مهمانی می رفتیم. انگار نه انگار او فرمانده است و خصم جان منافقین. اصرار می کردم که شما در معرض خطر هستید، باید محافظی داشته باشید، اما می گفت:"نگهدار انسان باید خدا باشد نه بنده خدا"


2- نامه هایی که از سوی خانواده های بی سرپرست یا مستضعفی که پدر به آنها کمک مالی می کرده اند
بعد از شهادت پدر ، نامه های زیادی به منزل ما سرازیر شد. این نامه ها در زمان حیات پدر هم به منزل ما می آمد . ما فکر می کردیم که نامه ها اداری است و در مورد آنها کنجکاوی نمی کردیم. اما بعد از شهادت پدرمان متوجه شدیم که این نامه ها از سوی خانواده های بی سرپرست یا مستضعفی است که پدر به آنها کمک مالی می کرده اند. مادر بعد از سالها تازه متوجه شدند که پدر ، دو سوم حقوقشان را صرف این خانواده ها می کردند.ایشان تنها یک سوم از حقوق ماهیانه‌ ی خود را صرف معیشت زندگی خانوادگی می ‌کرد و دو سوم دیگر آن صرف امور خیریه و صندوق قرض‌الحسنه شخصی ایشان می‌شد، خانواده و حتی همسر ایشان، پس از شهادتشان متوجه شدند که میزان واقعی حقوق آن شهید چقدر بوده است.

به ازای رسیدن به مسکن بهای گرانی را دارم می‌ پردازم
اکنون در وضعیتی قرار دارم که احساس می ‌کنم به ازای رسیدن به مسکن بهای گرانی را دارم می‌ پردازم آن هم ثمره ی
  همه ی  مجاهدت ‌های فی‌ سبیل ‌اللهی ( که اگر خداوند آن را تأیید فرماید ) که قلبم رضایت نمی‌ دهد چنین شود. لذا با توجه به این ‌که خدا می‌ داند نه تنها خود را لایق چنین عنایاتی از جمهوری اسلامی نمی‌ دانم بلکه هم‌ چنان مدیون هستم و باید تا روزی که نفس در بدن دارم عاشقانه به اسلام عزیز خدمت نمایم . قاطعانه اقدام فرمایید که ساختمان نیمه کاره مسکن این‌ جانب را از طرف بنیاد شهید تحویل‌ گرفته و فقط مخارجی را که اضافه بر وام واگذاری ( مبلغ چهارصد هزار تومان) هزینه شده است به ما پرداخت نمایند تا به صاحبانش مسترد نمایم. 
ایشان کاملا چهره ای مردمی و اسلامی بودند.
 
سردار سرلشکر صفوی: من فراوان دیدم که ایشان با لباس شخصی به نمازجمعه می آمد و اغلب در میان مردم در میدان فلسطین می نشست.ایشان کاملا چهره ای مردمی و اسلامی بودند.
3- در کنار سربازان بر سر یک سفره می نشست و غذا می خورد
سردار محمدرضا نقدی:او امیری بود با مرتبه ای رفیع،اما با سربازان و درجه داران و کارمندان جزءبه سادگی می جوشید،با آنان حشرو نشر می کرد و در کنار سربازان بر سر یک سفره می نشست و غذا می خورد.

باید غرور سرباز را حفظ کرد
در یکی از این سرکشی‌ ها متوجه شد کسی پوتین‌ هایش را واکس زده است. از فرمانده منطقه پرسید چه کسی این کار را کرده است. او گفت: «تیمسار، سرباز مهمانسرا به دستور من این کار را کرده است. چند بار زیر لب استغفار گفت و گفت: این رفتار ها در انسان روحیه ی استکباری ایجاد می‌کند. باید غرور سرباز را حفظ کرد.

سبک زندگی شهید صیادشیرازی در محیط کار و شرایط جنگ
تصمیم گیری های او در شرایط جنگ تحمیلی تعیین کننده و در نوع خود کم نظیر بوده است. وی در این شرایط تصمیماتی اتخاذ و اجرا کرده است که تعیین کننده و در نوع خود کم نظیر بوده است. آنچه تاریخ جنگ و دفاع مقدس شاهد آن است اینکه با اتخاذ حالت جدید، در طول مدت کوتاهی (حداکثر هشت ماه) با انجام عملیاتهای طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس بیش از
۹۰% از مناطق اشغالی خوزستان، توسط رزمندگان اسلام آزاد گردید.


4- معتقد بود اگر نیت و عمل ما خالص برای جهاد در راه خدا باشد، او بهترین طرح و برنامه را به ما الهام خواهد کرد
در طراحی و برنامه ریزی همیشه طراحی ذهنی خویش را بر روی کاغذ می آورد و با ارائه به همکاران، آنها را در تصمیم گیری مشارکت می داد و بدینوسیله آنها را تکریم می کرد و از همکاری و مساعدت آنها بهره می جست و معتقد بود اگر نیت و عمل ما خالص برای جهاد در راه خدا باشد او بهترین طرح و برنامه را به ما الهام خواهد کرد.
سبک فرماندهی و مدیریت شهید صیاد شیرازی با ترکیب خصوصیات فردی و سازمانی وی که حاوی سجایای اخلاقی و دینی به همراه علم و دانش بود، می تواند نمونۀ یک الگو برای فرماندهی و مدیریت در عرصه نظامی باشد.
همواره از عناصر شایسته نه تنها استفاده کردند بلکه به معنی واقعی کلمه افراد متعهد و متخصص را صید کردند.
وی بعد از اینکه در
۱۰ مهر سال۱۳۶۰ به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد یکی از اولین کارهایی که انجام داد این بود که افراد را متناسب با هدفی که دنبال می کردند در مناصب گوناگون قرار دادند. ایشان این کار را در سطوح میانی و عالی انجام دادند و برای لیاقت، استعداد، تخصص و تعهد افراد اهمیت فوق العاده قائل بودند. وی همواره از عناصر شایسته نه تنها استفاده کردند بلکه به معنی واقعی کلمه افراد متعهد و متخصص را صید کردند.

گاهی در شرایط سخت عملیاتی با حضور خود در خطرناک ترین محل و مأموریت، انگیزه از دست رفته و یا تضعیف شده رزمندگان را تقویت و مضاعف می نمودند.
شهید صیاد شیرازی به فرماندهان و افراد زیر دست خود اعتماد داشتند و خدمات آنها را ارزش گذاری می کردند و مشوق آنها بودند. وی علاوه بر تشویق های مادی برای ایجاد انگیزه از راهکارهای معنوی نیز بهره می گرفت، بعنوان مثال؛ افراد تحت امرش را به دیدار با علما و روحانیون سرشناس، حضرت امام(ره) و به سفرهای زیارتی اعزام می کرد که این کار باعث ایجاد انگیزه در افراد می گردید و باعث می شد تا آنها از تمام ظرفیتشان برای انجام کارها استفاده نمایند. ایشان گاهی در شرایط سخت عملیاتی با حضور خود در خطرناک ترین محل و مأموریت، انگیزه از دست رفته و یا تضعیف شده رزمندگان را تقویت و مضاعف می نمودند. در طول هشت سال دفاع مقدس،پنج مرتبه زخمی شد 22ترکش در بدن داشت


سبک زندگی شهید صیادشیرازی از بعد روابط خانوادگی
 

الان کسی این حرفها را باور نمی کند 
از قول مادر شهید:"الان کسی این حرفها را باور نمی کند، اما علی بعد از پیوستن به دانشگاه افسری، همه حقوق خود را به من می داد می گفت: مادر، من یک جور گلیم خود را از آب بیرون می کشم، اما شما 5 تا پسر و 2 تا دختر دارید. البته بعد از ازدواج نیز باز بخشی از حقوقش را برای ما می فرستاد.


5-از همان روزی که به قول معروف"بله" را گفتم، احساس کردم وارد مرحله ی جدیدی از زندگی می شوم که رشد معنوی، اخلاص و ایمان، حرف اول را می زند

همسر شهید صیاد شیرازی:. برای پدرم، پاکی و نجابت داماد آینده اش مهم بود نه تأمین رفاه من؛ همان چیزی که در وجود علی بود، و.تقوایی در وجود علی بود که تشخیص آن برای دخترها به سادگی امکان پذیر بود؛ آخر او، به هیچ دختری نگاه نمی کرد. این تقوا و پاکی و نجابت را در اوبود
  و از همان روزی که به قول معروف"بله" را گفتم، احساس کردم وارد مرحله ی جدیدی از زندگی می شوم که رشد معنوی، اخلاص و ایمان، حرف اول را می زند.
ملاک های شهید صیاد شیرازی برای گزینش داماد خانواده ، ساده‌زیستی وحضوردر جبهه به عنوان بسیجی بود. ملاکهای مادی مدنظر ایشان نبود.

داماد شهید: ملاک های شهید صیاد شیرازی برای گزینش داماد خانواده ، ساده ‌زیستی وحضوردر جبهه به عنوان بسیجی بود. ملاکهای مادی مدنظر ایشان نبود چون قبلا بزرگواران دیگری با موقعیتهای اجتماعی بهتر یا از فرزندان نزدیکانشان یا مسؤولان دولتی دراین زمینه مطرح شده بودند و من درزمان ازدواجم دانشجو بودم وموقعیت مالی مناسبی نداشتم.

6- در زندگی گذشت داشته باش و به خانواده همسرت محبت کن
فرزند شهید:ایشان کوچکترین دخالتی در زندگی ما نمی کردند،مگر اینکه ما خودمان درخواستی داشته باشیم.همیشه به من سفارش می کردند
  که؛ در زندگی گذشت داشته باش و به خانواده همسرت محبت کن.
آن شهید اگر احیانا مشکل خانوادگی در وابستگان و نزدیکان می‌دید، مستقیما دخالت نمی‌کرد واز طریق نوشته و با واسطه مطالب را گوشزد می‌نمود.

وظیفه ای در قبال انجام کارهای شخصی من ندارید،شما همانقدر که به بچه ها برسید کافی است.
رفتارشان با مادرمان بسیار بامحبت و همراه با احترام بود ایشان خود لباسهایشان را شسته و اتو می کردند و بطورکلی تمام کارهای شخصی شان با خودشان بود. اگر هم مادر انجام می دادند از ایشان گله می کردندو می گفتند:شما خانم خانه هستید و وظیفه ای در قبال انجام کارهای شخصی من ندارید،شما همانقدر که به بچه ها برسید کافی است.

ایشان واقعاً خیلی صمیمی و رفیق بودند
ایشان واقعاً خیلی صمیمی و رفیق بودند. به خاطر شرایط کاری و وضعیتی که در آن برهه داشتند، سعی می کردند در این زمینه بیشتر به کیفیت توجه کنند تا کمیت، یعنی شاید گاهی اوقات یک یا دو ساعت برای ما وقت می گذاشتند، ولی همین زمان اندک، از نظر کیفی خیلی پر بار بود.
 

7- روز جمعه را به طور کامل در اختیار خانواده بود
روز جمعه را به طور کامل در اختیار خانواده بود، ایشان صبح جمعه پس از ورزش والیبال یا فوتبال و صرف صبحانه، شخصا دستشویی، آشپزخانه و راه ‌پله ‌ها را - با این که بعضی معتقدند این امور مربوط به خانمها بود - می ‌شستند و سپس برای نمازجمعه آماده می‌شدن .

انتخاب بهترین روش تربیتی
همسر شهید: نسبت به تربیت بچه ها خیلی حساس بودسعی می کرد با مطالعه و مشورت با کارشناسان ، بهترین روش تربیتی را انتخاب کند ، یه روز دیدم بعد از اینکه کفش های خودش را واکس زد ،مشغول واکس زدن کفش های پسر بزرگمان شدعلت این کارش را پرسیدم ، گفت:پسرمان جوان است ممکن است اگر مستقیم به او بگویم کشفت را واکس بزن ، جواب ندهد این کار را می کنم تا به طور عملی واکس زدن را به او یاد دهم.

هر روز صبح نیم ساعت تا سه ربع وقت می گذاشت برا ی بچه ها
نماز شبش را که می خوند ، تا صبح بیدار می ماند، ما را هم برای
  نماز بیدار می کرد بعد از نماز با بچه ها ورزش می کردیم و نهایتاً می رفت سر کارهر روز صبح نیم ساعت تا سه ربع وقت می گذاشت برا ی بچه ها بهشان می گفت درباره هر چه که  دوست دارید حرف بزنید.

8- به اطاعت از پدر و مادر، بسیار مقید بود و نسبت به مادر احترام فوق العاده ای قائل بود.
 
 مادر شهید: :علی به اطاعت از پدر و مادر، بسیار مقید بود و نسبت به مادر احترام فوق العاده ای قائل بود. 
به پاس صبرها و تحمل های تو ...
می گفت: خجالت می کشم ، خیلی در حق خانواده ام کوتاهی کردم کمتر پدری کرده ام ، فرصتش کم بود وگرنه خیلی دلم می خواست...یک روز در زدند پیک نامه آورده بودقلبم ریخت که نکند شهید شده باشد پاکت را باز کردم ، دیدم یک انگشتر عقیق برایم فرستاده و روی یه برگه هم نوشته بود: به پاس صبرها و تحمل های تو ...
 

سبک زندگی شهید صیادشیرازی از بعد دینی

9- من یک دفعه متوجه شدم که دو ساعت است ما داریم در مورد اسلام صحبت می کنیم و همه کنجکاو و بگوش.
شهید صیادشیرازی در جمع خانوادگی افسران آمریکایی: "من حال خودم را نمی فهمیدم ولی معلوم بود که خدای متعال،به من حالی داده توام با بصیرت؛سیم وصل است و دارم دفاع از دین می کنم در آن دنیا...عجیب حرفها سلیس می شد به زبان انگلیسی؛در حالی که من چنین تسلطی نداشتم.من یک دفعه متوجه شدم که دو ساعت است ما داریم در مورد اسلام صحبت می کنیم و همه کنجکاو و بگوش"علی وقتی می رفت بیش از پانصد نفر برایش دست زدند.از فردا دعوتنامه های زیادی از خانواده های آمریکایی برای او آمد تا در یک فرصتی مهمانشان باشد.

اهتمام به نوافل نماز
در اوقات نماز همیشه بیست دقیقه قبل از شروع نماز در مسجد حاضر می شدد و به تلاوت قرآن و دعا می پرداخت،تا زمان اقامه نماز فرابرسدو این وقت نیمساعته را که به نماز اختصاص می داد هرگز با کار دیگری عوض نمی کرد.

تلاوت قرآن روزانه
تلاوت قرآن روزانه ایشان ترک نمی شد.به صدقه و انفاق هم بسیار بها می داد. در حل مشکلات دیگران نیز همواره پیشقدم می شد.
 
ما باید همین جا نماز بخوانیم.
سرهنگ غلامحسین در بند ی: در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلی کوپتر.دیدم ایشان مدام به ساعت شان نگاه می کردند. علت را پرسیدم ،گفتند موقع اذان است. وهمان لحظه به خلبان اشاره کردند که همین جا فرود بیا تا نمازمان را اول وقت بخوانیم. خلبان گفت:این منطقه زیاد امن نیست و اگر صلاح می دانید نتا رسیدن به مقصد صبر کنیم .شهید صیاد گفتند:هیچ اشکالی ندارد،ما باید همین جا نماز بخوانیم.


مفسر قرآن
شهید دکتر چمران:"در ارتش کسی وجو دارد که مفسر قرآن است و باید امور را به دست وی سپرد."

10- خدمتگزاری شهید در مجالس عزاداری حضرت امام حسین (ع)
 
حجت الاسلام علی دوانی:شهید شیرازی شب اول هر ماه در منزلش مراسم وعظ و عزاداری برپا می‌کرد همسایگان دیده بودند که روزهای اول هر ماه شخصی بیرون خانه و در حالی که چفیه‌ای به سر و صورت بسته جلو در ورودی را جاروب می‌کند و آب می‌پاشد ، که متوجه می‌شوند او خود سپهبد صیاد شیرازی است.

کارم را در راه خدا انجام می دهم.
دختر شهید :پدرم در هیچ حال از یاد خدا غافل نبود و قبل از انجام هرکاری وضو می گرفت و می گفت: کارم را در راه خدا انجام می دهم. او هنگام شهادت نیز وضو داشت و با پیکری مطهر به آرزوی خود برای شهادت در راه خدا نایل شد.
 

11- حتی مراسم عروسی بنده نیز با نماز جماعت شروع شد.
داماد شهید :شهید صیاد شیرازی بسیار زیاد برخواندن نماز اول وقت دقت داشت ، بیشتر کارهای ایشان به گونه‌ای تنظیم می‌شد که یا با وقت نماز به پایان می‌رسید، یا پس از خواندن نماز شروع می‌شد. حتی مراسم عروسی بنده نیز با نماز جماعت شروع شد.

من در جلسه ای که اولین سخنرانش بی آنکه نامی از خدا ببرد ، حرف بزند ، هیچ سخنی نمی گویم
 
اوایل جنگ بود . در جلسه ای بنی صدر بدون « بسم الله » شروع کرد به حرف زدن ، نوبت که به صیاد رسید به نشانه ی اعتراض به بنی صدر که آن زمان فرماده کل قوا بود ، گفت :" من در جلسه ای که اولین سخنرانش بی آنکه نامی از خدا ببرد ، حرف بزند ، هیچ سخنی نمی گویم "

12- یکی از بزرگترین آرزوهایش این بود که در زمره یاران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد.
مرتب و نظم بود. نماز شبش ترک نمیشد. هر روز صبح دعای عهد می خواند و یکی از بزرگترین آرزوهایش این بود که در زمره یاران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد. نماز مستحبی زیاد می خواند. نماز جمعه را بر خود واجب کرده بود و دسته جمعی به نماز جمعه رفتن در شمار تفریحات خانواده ایشان به حساب می آمد.
 

سبک زندگی شهید صیادشیرازی از بعد ولایتمداری


اطاعت از امر امام خمینی(ره)
موقعی حضرت امام(ره) او را به حضور طلبیدند و دستور اکید دادند که شمال غرب کشور ناامن است و فقط شما می توانید امنیت آنجا را برقرار کنید. صیاد هم بلافاصله در خانه خود ستادی تشکیل دادند و افراد مورد اعتماد را برای اجرای امر امام(ره) انتخاب کرد. ضمن اینکه او بعد از کناره گیری از فرماندهی نیروی زمینی قسم یاد می کرد؛ اگر امام بفرمایند لباسهایت را بکن یا درجه گروهبان سومی بزن، به خدا این کار را بدون کمترین ناراحتی انجام خواهم داد.


13- ارادت شهید به ولایت
 
فرزند شهید در این باره می گوید : من غالباً درد دلها و سئوالاتم را با ایشان مطرح می‌کردم و از ایشان راهنمایی می‌خواستم عمده همه پاسخهایی ایشان هم این بود که باید مواظب باشیم خط ولایت را گم نکنیم . می‌گفت معیار ما در تمامی گزینشها و انتخابها اشاره و اراده ولایت است و تبعیت از ولایت فقیه باید در همه جا و در همه حال در وجود ما جاری و ساری باشد . محور دیگر از تأکیدات ایشان ایستادگی بر سر هدف و دفاع از کلمه حق در هر شرایطی بود و می‌گفت این دو هدف در سایه قرار گرفتن در خط اصیل ولایت حاصل می‌شود . می‌گفت : حرف رهبر را باید گوش کرد و به آن عمل نمود حالا دیگران و دشمنان هرچه می‌خواهند بگویند و هر دشمنی که دارند بروز دهند ، برای دستوراتی غیر از امر رهبر جایگاهی قایل نبود.

 14- در قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست
 ما که در نماز قنوت میگیریم از خدا می خواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند و یا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد اما صیاد در قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست. بارها می شنیدم که می گفت ( اللهم احفظ قاعدنا الخامنه ای ) بلند هم می گفت از ته دل ... 


 15- نمی خواهم یه لحظه هم امر مولایم رو زمین بماند
با جمعی از فرماندهان رفته بودیم خدمت مقام معظم رهبری تا سخنرانی آقا آغاز شد ، دیدم شهید صیاد شیرازی شروع کرد به نوشتن ریز به ریز نکات سخنرانی آقا رو می نوشت بهش گفتم: آقای صیاد! این سخنرانی چندین بار از اخبار و تلویزیون پخش میشود بگذاردر خانه بنویس ، چرا اینجا می نویسی؟شهید صیاد برگشت و گفت:می نویسم به خاطر اینکه به محض خروج از این مجلس امر ولی و مولایم را اجرا کنم نمی خواهم یه لحظه هم امر مولایم رو زمین بماند می ترسم وقتی از خدمت آقا مرخص شدم توی راه برگشت اتفاقی برام بیفتد آنوقت در حالی از دنیا رفته ام که امر نائب امام زمان رو اجرا نکرده ودر فکر اجرایش نبودم.

و قتی آقا درجه را روی دوشم بگذارند . حس می کنم ازمن راضی هستند
قرار بود صبح روز عید غدیر برود به خدمت آقا و درجه ی سرلشگری اش را بگیرد . همه تبریک گفتند خودش می گفت : "درجه گرفتن فقط ارتقای سازمانی نیست و قتی آقا درجه را روی دوشم بگذارند . حس می کنم ازمن راضی هستند . وقتی ایشان راضی باشد امام عصر ( عج ) هم راضی اند . همین برایم بس است . انگار مزد تمام سالهای جنگ را یکجا بهم داده اند ."

16- سفارش شهید صیاد شیرازی در مورد ولایت
ما در نظامی زندگی می کنیم که بر آن ولایت حاکم است و این ولایت هم جنبه داخلی دارد و هم جنبه بین المللی و دورنمای وسیعی از جهان اسلام دارد و خود به خود چون مسیر حکومت ما مسیری است که در مسیر احکام الهی به پیش می رود ، لذا توسعه هایی که می خواهد در این مسیر تحقق پیدا کند در ابعاد مختلف اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و... باید نشأت گرفته از همین مرکزیت ولایت باشد .

17- اولین و آخرین دغدغه شهید صیاد شیرازی
اولین و آخرین دغدغه شهید صیاد شیرازی ، وحدت نیروهای مسلح و تبعیت از ولایت فقیه و امنیت ملی بود. ایشان در تاریخ 1/4/77 طی یادداشتی این دغدغه را با تمام وجودش در عباراتی آورده است.: « موضع ولایت بر ما با این صراحت ابلاغ می شود و نباید ما در اجرای آن عاجز باشیم. رضایت خداوند و ولی امر مسلمین از ما، پایه و رکن نجات از تنگناهاست.

18- آقا گفت « دلم برای صیادم تنگ شده ، مدتی است از ایشان دور شده ام» .
 صبح روز بعد از خاکسپاری ، خانواده اش نماز صبح را خواندند و از آن طرف رفتند بهشت زهرا(س) ، سر قبر شهید صیاد . اما پیش از آنها کسی دیگری هم آمده بود. رهبر معظم انقلاب آمده بودند و فرمودند: « دلم برای صیادم تنگ شده ، مدتی است از ایشان دور شده ام.

سبک زندگی شهید صیادشیرازی از بعد اخلاقی

 
19- آیت الله بهاءالدینی :"آقای صیاد یک روحانی است که یک مشت روحانی را به دور خود جمع کرده است."
آقای حسین حیدری کاشانی (از شاگردان آیت الله بهاءالدینی): «سپهبد شهید علی صیاد شیرازی حدود 17 سال با حضرت آیت الله بهاءالدینی مراوده داشت و دست پرورده ایشان بود. شاگردی او در این مکتب او را استادی ورزیده در اخلاق و اخلاص ساخته بود. آقا از او تعبیر می کرد "آقای صیاد یک روحانی است که یک مشت روحانی را به دور خود جمع کرده است."
وقتی طلبه های شیراز خدمت آیت الله بهاء الدینی رسیده و از ایشان درس خواستند و گفته بودند: « ما را هدایت کن ، درسی به ما بده » آیت الله بهاءالدینی فرموده بودند:« بروید از صیاد شیرازی درس زندگی بگیرید ، اگر صیاد شیرازی شدید ، هم دنیا دارید و هم آخرت .


20- مرحوم حضرت آیت
الله آقامجتبی تهرانی :شهید صیاد، یک شخصیت والا و خالص و نورانی بود،
فرزند شهید: یکی از ویژگی
‎‎های پدر ما این بود که همواره سعی میکردند مطالب اخلاقی و ارزشمند از جمله، مباحث آیتالله تهرانی را در دفتری ثبت کنند. ارتباط شهید صیاد با آیتالله تهرانی، یکی از موقعیت‎‎های خوبی بود که میتوانست در زمینه رشد اخلاقی و معنوی به پدر ما کمک کند و شهید صیاد نیز سعی میکرد.خانواده را نیز برای شرکت در جلسات ایشان با خود همراه میبرد. گاهی نیز بهصورت خصوصی خدمت ایشان میرسیدند و سؤالات خود را در میان میگذاشتند یا بعضا مشورت میکردند . بهویژه آنکه از خصوصیات شهید صیاد این بود که تلاش داشت نوشتههایش را در صحنه زندگی و کار و اجتماع به اجرا در آورد.
آیت
الله آقامجتبی تهرانی: شهید صیاد، یک شخصیت والا و خالص و نورانی بود، درحالیکه معمولا آقا مجتبی در سخنرانیها مسائل را بهطور صریح بیان نمیکردند و اسم نمیبردند.

 
سردار سرلشکر پاسدار دکتر سید یحیی رحیم صفوی: امانتداری و درستکاری، صداقت و راستی ،سعه صدر، شجاعت و قاطعیت، پاسداری دقیق از احکام شرعیآ نرمش در عین قاطعیت، پرهیز از دنیاطلبی و مقام طلبی ،خستگی ‌ناپذیری و
  رازداری این ویژگی‌ها به وضوح در آن شهید عزیز مشاهده می‌شد، اما در میان تمام خصوصیات اخلاقی برجسته وی، ممتازترین ویژگی‌های وی «اطاعت از ولایت فقیه» و «پایبندی به تقوا» بود که به عنوان دو اصل محوری در رفتار و کردارش به عینه مشهود بود.
 
 

 

 

 پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت شهادت سپهبد صیاد شیرازی 

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت شهادت سپهبد علی صیاد شیرازی پیامی صادر فرمودند . متن پیام بدین شرح است : بسم الله الرحمن الرحیم من المومنین رجال صدقوا ماعاهدواالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و مابدلوا تبدیلا امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن ، نظامی مومن و پارسا و پرهیزکار سپهبد علی صیاد شیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید . این نه اولین و نه آخرین باری است که دلی نورانی و سرشار از عشق و ایمان و وفاداری به آرمانهای بلند الهی ، هدف تیر خشم و عناد و عصبیت از سوی زمره جنایتکار و فاسدی که ادامه حیات خود را در خدمتگزاری به دشمنان اسلام دانسته است قرار می گیرد و دست خائن خود فروخته ای نهال ثمربخش انسان والایی را قطع می کند . او مانند دیگر مردان حق از روزی که قدم در راه انقلاب نهادند همواره سر و جان خود را نثار در راه خدا بر روی دست داشتند . سرزمینهای داغ خوزستان و گردنه های برافراشته کردستان سالها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهه های دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خودگذشتگی او حفظ کرده است . خطر مرگ کوچکترین از آن است که بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند و عشق به منال دنیوی حقیرتر از آن است که در دل نورانی شایستگان جایی بیابد. کوردلان منافق بدانند که با این جنایتها روز به روز نفرت ملت ایران از آنان بیشتر خواهد شد و خون مردان پاکدامن و پارسا همچون صیاد شیرازی و شهید لاجوردی بدنامی و سیاهرویی آنان را در تاریخ و در دل این ملت همیشگی خواهد کرد و سردمداران استکبار که با وجود لافزنیهای ضد تروریستی خود به امید آن نشسته اند که تروریستهای مزدورشان در ایران اسلامی با شهید کردن مردان استوار و مقاوم انقلاب راه تسلط بر ایران اسلامی را هموار کنند، بدانند که خون شهیدان راه حق ملت مومن ما را راسختر و آشتی ناپذیرتر و مقاومتر می سازد . رحمت و فضل بیکران الهی بر روح شهید عزیزمان علی صیاد شیرازی و لعنت و نفرین خدا و فرشتگان و بندگان صالحش بر ایادی منفور و مطرود استکبار . اینجانب شهادت این بنده برگزیده خدا را به ملت ایران بخصوص به یاران دفاع مقدس و ایثارگران جبهه های نور و حقیقت و به خانواده گرامی و فداکار و بازماندگان محترمش تبریک و تسلیت می گویم و صمیمی ترین درود خود را بر روح پاک او و خون به ناحق ریخته او نثار می کنم . والسلام علی عبادالله الصالحین . سید علی خامنه ای 21/1/78





۰۷ اسفند ۹۳ ، ۱۰:۲۱ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
جمال محمد ابراهیمی

وصیت نامه شهید حاج ابراهیم همت(2)

دومین وصیت نامه شهید همت:

به نام خدا 
نامی که هرگز از وجودم دور نیست و پیوسته با یادش آرزوی وصالش را در سر داشتم. 
سلام بر حسین(ع) سالار شهیدان اسوه و اسطوره بشریت. 
مادر گرامی و همسر مهربانم پدر و برادران عزیزم! 
درود خدا بر شما باد که هرگز مانع حرکتم در راه خدا نشدید.چقدر شماها صبورید.خودتان می دانید که من چقدر به شهیدان عشق می ورزیدم غنچه هایی که(کبوترانی که)همیشه در حال پرواز به سوی ملکوت اعلایند.الگو و اسوه هایی که معتقد به دادن جان برای گرفتن بقا (بقا و حیات ابدی)و نزدیکی با خدای چرا که «ان الله اشتری من المومنین». 
من نیز در پوست خود نمی گنجم.گمشده ای دارم و خویشتن را در قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم.سیمهای خاردار مانعند.من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه که از خدا بازم می دارد متنفرم(هوای نفس شیطان درون و خالص نشدن) 
در طول جنگ برادرانی که در عملیات شهید می شدند از قبل سیمایشان روحانی و نورانی می شد و هر بی طرفی احساس می کرد که نوبت شهادت آن برادر فرا رسیده است. 
عزیزانم!این بار دوم است که وصیت نامه می نویسم ولی لیاقت ندارم و معلوم است که هنوز در بند اسارتم هنوز خالص نشده ام و آلوده ام. 
از شروع انقلاب در این راه افتادم و پس از پیروزی انقلاب نیز سپاه را پناهگاه خوبی برای مبارزه یافتم ابتدا در گیری با ضد انقلاب و خوانین در منطقه شهرضا (قمشه)و سمیرم سپس شرکت در خوزستان و جریان کروهک ها در خرمشهر پس از آن سفر به سیستان و بلوچستان (چابهار و کنارک)و بعدا حرکت به طرف کردستان دقیقا دو سال در کردستان هستم .مثل این است که دیگر جنگ با من عجین شده است. 
خداوند تا کنون لطف زیادی به این سراپا گنه کرده و توفیق مبارزه در راهش را نصیبم کرده است.اکنون من می روم با دنیایی انتظار انتظار وصال و رسیدن به معشوق.ای عزیزان من توجه کنید: 
*1-اگر خداوند فرزندی نصیبم کرد با اینکه نتوانستم در طول دورانی که همسر انتخاب کردم حتی یک هفته خانه باشم دلم می خواهد او را علی وار تربیت کنید. 
همسرم انسان فوق العاده ایست او صبور است و به زینب عشق می ورزد او از تربیت کردن صحیح فرزندم لذت خواهد برد چون راهش را پیدا کرده است .اگر پسر به دنیا آورد اسم او را مهدی و اگر دختر به دنیا آورد اسم او را مریم بگذارید.چون همسرم از این اسم خوشش می آید. 
*2-امام مظهر صفا پاکی و خلوص و دریایی از معرفت است .فرامین او را مو به مو اجرا کنید تا خداوند از شما راضی باشد زیرا او ولی فقیه است و در نزد خدا ارزش والایی دارد. 
*3-هر چه پول دارم اول بدهی مکه مرا به پیگیری سپاه تهران (ستاد مرکزی)بدهید و بقیه را همسرم هر طور خواست خرج کند. 
*4-ملت ما ملت معجزه گر قرن است و من سفارشم به ملت تداوم بخشیدن به راه شهیدان و استعانت به درگاه خداوند است تا این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وصل نماید و در این تلاش پیگیر مسلما نصر خدا شامل حال مومنین است. 
*5-از مادر و همه فامیل و همسرم اگر به خاطر من بی تابی کنند راضی نیستم.مرا به خدا بسپارید و صبور و شجاع باشید. 
حقیر حاج همت

۱۹ آذر ۹۳ ، ۰۸:۵۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
جمال محمد ابراهیمی

وصیت نامه شهید حاج ابراهیم همت

*اولین وصیت نامه شهید همت:

به تاریخ 19/10/59 شمسی ساعت 10:10 شب چند سطری وصیت نامه می نویسم : هر شب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غم‌زده غرق ستاره است ، مادر جان می دانی تو را بسیاردوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت.مادر، جهل حاکم بر یک جامعه انسانها را به تباهی می کشد و حکومت های طاغوت مکمل های این جهل اند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند. ای کاش به خود می آمدند. از طرف من به جوانان بگوئید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که : اسلامی ... ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند. مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می شناختند و نه باریش زحمت و رنجی متحمل شده اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علی وار زیستن و علی وار شهید شدن, حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم شهادت در قاموس اسلام کاری‌ترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور،شرک و الحاد می‌زند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند ؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک) . 
و السلام؛ 
محمد ابراهیم همت  

۱۹ آذر ۹۳ ، ۰۸:۵۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
جمال محمد ابراهیمی