قسمتى از وصیت نامه شهید سید یوسف سیدیان
از سال 1357 قطعاً گفتم و تا آخرین لحظه عمرم هم مىگویمکه مکتبم اسلام راستین است به پرچم دارى نایب الامام خمینىکبیر.
خداوندا، ضعیفم، ناتوانم، با کوله بارى از گناه و معصیت بهسوى تو روى آوردهام و تنها امیدم و تنها یاورم و تنها پشتیبان ورحم کنندهاى که سراغ دارم توى.
اگر اشکى بر مزارم مىریزید، گریههایتان براى اسلام باشد نهبراى مرگ من. بیایید اشکها را گلوله کنیم و بر سینه دشمن فرودآوریم.
قسمتى از وصیت نامه شهید عبدالحسین مقضى
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خدا و با درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامى و بنیانگذار جمهورى اسلامىایران و با درود و سلام بر شهیدان و با سلام بر پیامبر )ص( که فرستاده خداست براىراهنمایى مردم و جانشین او حضرت على )ع( و یازده فرزند گرامیش که آخرین آنهاحضرت امام زمان )عج( است.
برادران و خواهران: هماکنون که در کشورمان اسلام زنده است به رهبرى امامامت سعى کنید در حفظ آن کوشا باشید و آنانى که نمىدانند و ناخداگاه بدگویىمىکنند را راهنمایى کنید. این اسلام زنده شده است و بر تمام جهان پایدار خواهد بود.سعى کنید پشتیبان ولایت فقیه باشید و نگذارید آسیبى به آن برسد.
نماز جمعه یکى از آن طرقى است که باید آن را پر کنید و دیگران را تشویق بهرفتن به آن نمایید...
پدر و مادر و خواهر، اگر هر بدى به شما کردم مرا حلال کنید چون این راه راهامام حسین)ع( بود.
مادر سعى کن گریه و ناراحتى نکنى، چون ما امانتى بودیم دست شما و شماخوب از آن مراقبت کردید و دو دستى تقدیم به صاحب آن کردید، صبر داشته باشید.
پدرم شاید نتوانستم آنطورى که باید و باشد فرزندى براى شما باشم. امیدوارمکه مرا ببخشید.
خواهرم، سعى کن که زینب گونه باشى و نداى شهیدان را در حجابت به مردمبفهمانى.
برایم یکسال نماز و روزه بگیرید و مقدارى رد مظالم بدهید. مقدارى پول درحدود هزار تومان از بسیج مسجد پیش من است آن را به مسجد برگردانید و در پایانبه امید پیروزى رزمندگان و سرافرازى اسلام را آرزو مىنمایم.
"عبدالحسین مقضى"
قسمتى از وصیت نامه شهید على اکبر رحیمى بلان
شهید خطاب به خانواده ضمن اشاره به پرداخت دیون و ردّ مظالم و انجامفرائض دینى، سفارش مىکند چنانچه افتخار نصیبم گشت به شهادت برسم، از گریه وزارى خوددارى کنید و مطیع و پیرو و حامى ولایت فقیه بوده تداوم بخش راه شهداءباشید.
قسمتى از وصیت نامه شهید محمد رضا یزدانى
دوستان سعى کنید که از موقعیت استفاده کنید و خود را در ردیفمبارزان در راه خدا قرار دهید که پیروزى با شماست. خدا شاهداست که نسلهاى بعد از شما حسرت این روز را مىخورند ومىگویند ایکاش ما هم در دوره انقلاب بودیم، پس واى بحال کسىکه از موقعیت استفاده نکند.
قسمتى از وصیت نامه شهید محمد شریف زاده
از خود محورى به شدت اجتناب کنید، کار را فقط بخاطر خداو اسلام انجام دهید، کار براى جهاد و سپاه و حزب و... انجام ندهیداین کار خطر بزرگى است که منجر به بدبینى و اختلاف مىشود. کاربراى خدا انجام دهید، اگر تاکنون انجام ندادهاید اکنون استغفار کنید.
وصیت نامه برادر شهید حسینعلى حجتى
"یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ اِرْجِعى اِلى رِبِّکِ، راضیَةً مَرْضِیَّةً، فَدْخُلى فى عِبادى وَادْخُلىجَنَّتى"
با درود به پرچم داران اسلام و با سلام به یاوران و رزمندگان اسلام سخن راآغاز مىنمایم. در این لحظهاى که در حال نوشتن وصیت نامه هستم به این فکرم که آیالیاقت داریم که یک سرباز اسلام باشیم و براى اسلام عزیز فدا شویم.
اى مسلم به پا خیز که صداى " هل من ناصر ینصرنى" مسلمان در بند کشورهاىاسلامى به گوش مىرسد و من وظیفه شرعى خود مىدانم که آن ندا را هر چه بیشترطنین افکن سازم، از تمام برادران و خواهران مىخواهم که در پشت جبهه سربازانخدا را یاور باشند.
اى پدرم و اى مادرم، خود معترفم که فرزند خوبى نبودم و لیکن اى مادر و اىپدر، این فرزند حقیر خود را حلال کن و از خداوند طلب آمرزش برایم کن که زیادگناهکارم و در این دم آخر از خداوند خواهانم که من را بیامرزد و امّا اى برادرم و اىخواهرم این برادر ناقابل خود را حلال کنید و این حقیر را فراموش نکنید. خود اعترافدارم که نتوانستم وظیفه الهى خود را در قبال شما انجام داده باشم.
براى من چهار و یا بهتر پنج سال نماز و روزه بخوانید و بگیرید و آن مقدارپولى که در بانک دارم، بهره آن را همانطورى که گفتهام براى جنگ بدهید و سپسخمس آن را بدهید و بعد هر چه براى نماز و روزه دادید کم کنید و بقیه را )به هر یکاز خواهرانم و برادرانم ده هزار تومان بدهید( و باقیمانده را به بیچارگان و مستحقانبدهید. این امر را خیلى زود انجام بدهید و مقدارى از پول مدرسه راهنمایى یزدانشهرطلب کار هستم که براى خرج دفن و مراسمم خرج نمایید و بقیه را به بیچارگان و اگراضافهاى داشت براى کتابخانه همان مدرسه که توسط آقاى شریف زاده گفتهام خرجکنید و همچنین اگر هر کسى آمد و طلبى از من داشت به او بدهید و در آخر فقط و فقطوصیتم به تمام خانوادهام این است که در شهادت من صبر و استقامت را پیشه کنید کهاجر شما از بین نرود و از تمام همسایگان و خویشاوندان براى من حلالیت بطلبید و درآخر براى من طلب آمرزش کنید و راه شهیدان را ادامه دهید و گر نه مسوول هستید.
والسلام
وصیت نامه سید اصغر قاضى عسگر
"بسم الله الرحمن الرحیم"
به نام خداى مهربان بخشاینده که مهربانتر از او نبوده. درود بر رهبر کبیر انقلاب ودرودبر شهیدان راه حق.
مطالبى چند به عنوان یادبود و تذکر باطلاع خواهران و برادران مسلمانم مىرسانم:
1- نمىدانم چطور از خداى محبوبم در برابر این همه نعمتها که بینهایت است و به ماعطا فرموده سپاسگزارى کنم. اى همنوعان عزیز هرگز در اجتماع بر سر کارهاى دنیایىامیدى به مردم حتى آنهایى که فکر مىکنید مىتوانند برایتان کارى انجام دهند نداشتهباشید، مگر اینکه به آنها به عنوان یک وسیله نگاه کنید. خدا مىفرماید هر کس امیدشبه بنده بود امیدش را قطع خواهم کرد. این وصیت نامه را مىنویسم در حالیکه به قلبمافتاده که شهادت به تو نزدیک شده و هر کارى دارى بکن.
2- اى عزیزان، سعى کنید گناه نکنید تا بنده محبوب خدا شوید تا حتى به مقام شهیدبرسید و این را هم بگویم هر کار نیکى را توفیقش را از خدا بخواهید و اگر روزگار برشما تنگ شد مبادا از خدا دست بردارید که خدا هر لحظه شما را امتحان مىکند.
3- اى بازماندگان عزیز، خداى قادر هر چه شما را بیشتر دوست داشته باشد شما را درناراحتىهاى زندگى و تنگناها بیشتر قرار مىدهد و بر عکس هر کس در این دنیا خوشباشد از خدا دورتر است و این دنیا براى مؤمن جهنم و آخرت براى او بهشت است.سعى کنید به خدا آنقدر نزدیک شوید که هر چه خواستید بعد از مدتى صبر به شمابدهد و قبل از آنهم به قلبتان خطور مىدهد. کمتر گناه کنید تا آسان رحلت کنید و درآخرت در آسایش باشید.
4- اى برادران و اى خواهران کمى به فکر زیردستان خود باشید و فقط بالا دستىها رانبینید که این نفس است که مىخواهد شما را از رحمت خدا دور کند. نتیجه اینکه وقتىشما به فکر زیردستان بودید خدا هم بفکر شما خواهد بود و چه بهتر اگر بتوانید براىآنها کارى انجام دهید خدا هم بیشتر به شما کمک مىکنید. همانطور که خداوند درقرآن فرموده اگر به مستمندان کمک کنید. مانند یک دانه گندم به خوشهها تبدیلمىشود که خودم آنرا اغلب با چشم خود مىدیدم. یک نمونه اینکه شخص گفت فرداعید بزرگى است و عید مبعث است و هر کس به کسى کمک کند، خداى متعال به اوچند برابر عوض مىدهد و من پنجاه تومان به مستمندى دادم، فردایش بدون اینکه یادمباشد به جهاد رفتم، حسابدارمان گفت: این ورقه را امضا کن، پرسیدم مال چیست؟گفت پانصد تومان به حقوقت اضافه شده. من هم از خدا مىخواهم اگر پیش او رفتم ازاو خواهش کنم که شما هم مثل من و حتى بهتر از من شوید.
5- تعدادى خواب در جبهه دیدهام که برایتان تعریف مىکنم:
خواب اول، شبى خواب دیدم که حضرت امام آمدهاند منزلمان. وقت نماز بود،دیدم ایشان بلند شدند و آماده براى وضو گرفتن شدند که به من گفتند بلند شو و خود راآماده کن.
خواب دوم، دیدم که دو نفر بهم مىگفتند او را بگیر که او پاسدار است و منهمدر خواب کمى تقلا کردم و دیگر نفمیدم به چه وسیلهاى مرا بالاى دریاچهاى بردند واز بالاى آن مرا در آب رها کردند که ضمن سقوط به خود گفتم باورم نمىشد که شهیدبشوم و این نصیبم شد.
خواب سوم، شبى خواب دیدم که آقاى رجایى و باهنر آمدهاند خانهمان که ظهربود و مثل این بود من با آنها یک عمر زندگى کردهام. آنها گفتند براى ناهار چه دارید؟در جواب گفتم: بریان. گفتند: بیاور. تا اینکه رفتم بیاورم از خواب بیدار شدم.
خواب چهارم، دیدم که ایام عید است و رفتهایم منزل پسر خاله منصور کهخوشبختانه او هم در منزل بود )قابل ذکر است که او لیسانسه فیزیک و افسر وظیفبود که چند ماه قبل شهید شده بود( امّا ناگهان در خواب متوجه شدم که او شهید شده وشروع کردم با او احوالپرسى که البته وضعیت این احوالپرسى با سالهاى پیش فرقمىکرد، یعنى صمیمىتر و دوستانهتر بود. به من گفت: آدرس دقیقت را بده،مىخواهم. گفتم: مىخواهى چکار؟ گفت: تو کارى نداشته باش.
روزهاى بعد که با خود فکر مىکردم، فهمیدم اینها همه نشانههاى شهادت است.
6- در کتابى خواندن که خدا مىفرماید، من دوست دارم انسان همیشه دست به دعابردارد و در اوقات مناسب ذکر "لا اله الا الله" را فراموش نکند که با این ذکر به یاد مناست و منهم به یاد اویم.
انسان در دنیا وقتى به یاد خدا باشد در بهشت ملائکهها مشغول ساختن کاخهاىبهشتى براى اویند و از پیغمبر گرامى )ص( روایت داریم که وقتى ایشان به معراج رفتند،دیدند تعدادى ملائکه در بهشت مشغول ساختن هستند ولى گاهى دست مىکشند وبیکارند که علت را سؤال مىکنند و جواب مىشنوند که این بندگان هر وقت به یاد خداباشند، این ملائکه مشغولند و هر وقت از یاد او بروند اینها دست از کار مىکشند.
7- همچنین خدا مىفرماید، بندههاى مؤمن را حاجتشانرا مىدهم ولى گاهى به ملائکهمىگویم حاجتشانرا نگهدارید، زیرا که دوست دارم ناله بنده مؤمنم را بشنوم ولىدوست ندارم صداى بنده کافر، خلافکار و نافرمان را بشنوم.
8- کمى باندازه خودم امر به معروف کنید و همانطور که عرض شد کمتر گناه کردن رااز خدا بخواهید که در نتیجه بنده محبوب خدا شوید و حتى مقامتان به درجه شهیدمىرسد.
9- اگر اشکالى ندارد و مىتوان اموالم را در اختیار پدر و مادرم بگذارید تا سفرى بهحج روند و اگر احتیاجى نیست و نمىخواهید در اختیار بیچارگان چه از اقوام و یاغریبهها بگذارید هر کدام بهتر و ثوابش بیشتر است. هر طورى تصمیم گرفتید راضىهستم، چون پدر و مادر بیش از اینها حق دارند. امیدوارم خداى خوبم ثواب آن عملىرا که مثلاً به ایتام و اقوام باشد بمن بدهد که این این امید را دارم، زیرا من بیش از اینهالطف خدایم را دیدهام.
10- به شکر الهى نماز و روزه بدهکار نیستم.
11- یکنفر شهید چون خیلى مقام دارد باید اسامى خیابانها و یا حداقل کوچهاى بنام اوباشد. اگر به افتخار شهادت نایل شدم کوچه خودمانرا بنام من کنید و علتش این استکه اثر اسلامى بر دیگران مىگذارد، افراد به خدا نزدیکتر مىشوند و کمتر گناه مىکنندو یادها و خاطرات شهدا را فراموش نمىکنند.
12- هر کسى توفیقش را پیدا نمىکند که به جبههها بیاید و شهادت فقط قسمت بندگانخالص مىشود که خدا آنها را بر اثر ناراحتىهاى زندگى خالص مىکند. من همسختىها و مشکلاتى داشتم ولى خدا قدرتى بمن مىداد که بتوانم در برابر ناملایماتصبر کنم و وقتى انسان به پاکى رسید مثل آهن ربا خدا او را جذب مىکند.
13- مطلبى را که امام مىفرمایند که شهید به خدا نظر مىکند، کاملاً درست است زیرادر نزدیکىهایى که حس مىکردم به شهادت مىرسم آنقدر به خدا نزدیک شده بودمکه گاهى با صاحب اصلىمان شوخى و راز و نیاز مىکردم و از او مىخواستم که هر چهزودتر اسلام پیروز شود، مجروحین جنگى، مریضها و جانبازان شفا یابند و اسراى ماآزاد گردند.
14- من شهادت را گاهى حس مىکردم و از شهید شدنم با خبر بودم و گاهى اوقات بهقلبم خطور مىکرد و خوشحال مىشدم زیرا خدا فرموده، به بنده مؤمن هر چهمىخواهم بدهم قبلاً به قلبش مىگذرانم.
15- فکر مىکنم اواخر عمرم شده که این وصیت نامه را مىنویسم، هر دعایىمىخواستم بکنم دیگر واسطه نمىگرفتم و مستقیم با خدا ارتباط دور برقرار مىکردمکه شاید مثل این بود که با چشم دلم او را مىبینم و از او طلبکار مىشدم و از اومىخواستم تا ملت ما پیروز شود.
16- امیدوارم اگر شهید شدم، عوض ناراحت شدن خوشحال شوید و این را هم بدانیداین سعادت توفیق همه کس نمىشود و باید آنقدر صبر کرد و رنج کشید تا خدا او رابنده خالص خود کند و در بهشت برینش جاى دهد.
17- در این لحظه که این مطالب را به آخر مىرسانم، مطمئن هستم که مىروم وبرنمىگردم ولى غصه مىخورم چرا خداحافظى کامل نکردم، امیدوارم حلالم کنید.شما هم به فکر زیردستان و به فکر یکدیگر باشید و تا مىتوانید به همنوعان خصوصاً بهایتام کمک کنید، زیرا خدا هم به بندگانش طورى لطف مىکند و برکت مىدهد کهخود متوجه نیستند.
"والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته"
خداحافظ تا روز قیامت - سید اصغر قاضى عسگر
وصیت نامه سید ساعد هاشم هاشمى فشارکى
بسم الله الرحمن الرحیم
رسول اکرم)ص( مىفرمایند:
"افضل الشهداء الذین یقاتلون فىالصف الاول فلا یلفتون وجوههم حتى یقتلوا اولئکیقلبطون فىالغرق من الجنة"
و برترین شهدا آنانى هستند که در خط مقدم به شهادت مىرسند و تا هنگامکشته شدن رو گردان نبرد نباشند و اینان کسانى هستند که در غرفههاى بلند بهشتآرمیدهاند و خداوند برویشان لبخند زند و براى آنان حسابى نیست.
آرى من نیز صف اول را برگزیدهام و روى بر نمىتابم تا آنکه جنازه پاره پارهشدهام را به موطنم باز آرند، امّا قبل از هر سخنى باید این را بگویم که چرا به جبههآمدم و چرا شهادت را برگزیدم و چرا از درس و مدرسه بریدم و جنگ و پیکار را برآن مقدم دانستم و چرا موقعیت بزرگى که اینک در مقابل رو داشتم و تا چند صباحدیگر با باز گشایى دانشگاه ها مىتوانستم ادامه تحصیل بدهم و با استفاده از فعالیتتحصیلى به دور از هیاهوى نبرد و جنگ در گوشهاى خزیده و تنها به درس خواندن وادامه تحصیل بپردازم، امّا این چنین نکردم، پاسخ به این سؤال که شاید در ذهن تمامدوستان، آشنایان و اقوام بیاید شعرى است که امیرالمؤمنین على ابن ابیطالب در روزورود به صفین و امام سیدالشهداء در روز ورود به صحراى کربلا با خویش زمزمهمىکردهاند:
فَاِنْ تَکُنْ الدُنْیا تَعَدْنَفْسیةً
فَاِنْ ثَوابَ اللَّه أعلى وأَنْبَلُ
وَ اِنْ تَکُنْ الاَبْدان لِلْمَوت أنْشَأَت
فَقَتَلُ اُمْرَءِ بِالسَیْفِ أفْضَلُ
وَ اِنْ تَکُنْ الَاْرزق قِسْمامَقْدُرَّاً
فَقِلَة مِرْصِ الْمَرء فِى الیسر اَجْمَلُ
وَ اِنْ تَکُنْ الَامْوال للیترک جَمها
فَما بَال مَتْرُوک بِه المَرْءِ یَبْخَلُ
اگر چه دنیا و آنچه در آن است زیبا و دوست داشتنى است، امّا خانه آخرتزیباتر و برتر است و اگر قرار است اموال که فرد در دنیا جمع آورى مىکنند، بگذارندو بروند، پس چه بهتر آنها را در راه خدا، انفاق کند و اگر قرار است روزى از این دنیابروم پس چه بهتر که در راه خدا با شمشیر قطعه، قطعه شوم، و این بود که هر سه رابرگزیدیم، تکه تکه شدن جسم را در راه خدا، انفاق مال در راه خدا و ترجیح آخرتبه دنیا را، من راهى را برگزیدم که در آن پاسخ به سؤال نکیر و منکر قبل از موت و درصحنه رشادت و نبرد است که رسول اکرم مىفرماید:
"کَفى بِالْبارِقَه فَوْقَ رَأسِهِ فِتْنَة"
شهید در زیر برق شمشیرى که بالاى سرش بود آزمایش را پس داده است، منراهى را انتخاب کردم که در صف اول به شهادت برسم.
خط مقدم نبرد راهى که افتخار شهید معرکه بودن را داشته باشم که مولوى دروصف شهید معرکه مىگوید:
خون شهید از آب اولى تر است
این خطا از صد صواب اولى تر است
براى مردان الهى و براى انسان که خود را و جانش را به خداوندى فروخته استمرگ طبیعى ننگ است که امیرالمؤمنین مىفرماید:
"الاَلْفَ ضربَةِ بِالسَّیْفِ اَحَبُ لَىَّ اِمِنْ مَیْتَةِ عَلَى فَراش"
هزار ضربت بر تن من بخورد بهتر است از آن که در بستر بیمارى بمیرم.
مرا با مرگ در راه خدا آشنایى است آن گونه که طفلى را با پستان مادرش.
به قول مولوى:
اى که مىترسى ز مرگ اندر فرار
هان ز خود ترسانى اى جان هوشدار
زشت روى توست نه رخسار مرگ
جان تو همچون درخت و مرگ، برگ
و از همه جالب تر و شگفت انگیز تر در مورد مرگ و شهادت شعر امام السیدالشهداءاست که در روز عاشورا مىفرمایند:
متَأَمْحِنى وَ مَا بالمَوْتِ عَارٌ عاى الفَتى
اِذَا ما نَوِىَ حَقاً وَ جاهَدَ مُسْلِماً
وَ وَاسَى الرَّجَالُ الَصَّالِحینَ بِنَفْسِه
وَ فارق مثبوراً و وَدَّعَ مُجرِماً
فأِن عِثْتُ لَمْ أنْدَمُ و أِن مت لَمْ اَلَمْ
کَفى بَل ذِلاً أَنْ تَعیشى وَ تزعاً
من به سوى مرگى مىروم که مرگ براى جوانمردان ننگ نیست، آنگاه که مرگدر راه عقیه اسلام و هدف حقانیت باشد و مرد بخواهد با ایثار جانش از مردن نیکحمایت کند و جناتیکاران مخالفت نماید و از دشمنان خداوند دورى گزیند، من جانمرا در طبق اخلاص گذارده و دست از زندگى مىشویم، اگر زنده ماندم پشیمانى ندارم،آرى این مستى است که پرستش و اعتقاد ما به مستى است که جز خدا را نبینیم، که چهخوب گفت علامه طباطبائى:
همى گویم و گفتهام بارها
بود کیش من مهر دلدار ها
پرستش به مستى است در کیش مهر
برونند زین جرگه هوشیار ها
چرا مرگ در راه خدا و شهادت را با آغوش باز پذیرا نباشم، مگر نه آنکهعمرى را پس از هر نماز صبح در "فشارک" پدر بزرگم زیارت عهد را برایم نمىخواندکه نوید فجر و عشق به انتظار ظهور آقایم حجة بن الحسن را در دلم زنده کنم و در آنمناجاتش که با اشکش همراه بود نمىخواند:
"اللهم ان حالى بینى و بینه الموت الذى جعلة على عبادک حتماً مقضیاً فاخرجنى من قبرىمؤتزراً کفنى شاهراً سیفى مجرداً"
خداوندا: اگر مرگ که براى تمام بندگانت حتم قرار دادهاى میان دیدار من وآقایم فاصله انداخت در آن روز که منادى ندا مىدهد: اى اهل قبور برخیزید و به یارىو مدد امام زمان درآیید، قبور شهدا شکافته مىشود و شهدا در حالى که کفنى خونینبر تن و شمشیرى از غلاف به در آمده بر دست دارند و در دستى دیگر نیزهاى به یارىو مدد امام زمان مىشتابند.
من امشب آماده مىشوم که فردا در صف شهدا معرکه باشم تا بلکه به لطفخداوندى در روز ظهور آخرین ذخیره الهى سربازش باشم در حالیکه خون کفنم رارنگین کرده است.
این مقامات وعده داده شده کجا و مدرک مهندسى و ثروت دنیا و خود دنیا و مافیهاى آن کجا، همهاش را به عشق یک دیدار او که مولایم است زیر پا مىگذارم.
در طریقت پیش سالک هر چه آید خیر اوست
در صراط مستقیم اى دل کسى گمراه نیست
بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود
خود فروشان را به کوى مِىْ فروشان راه نیست
هر چه هست از قامت ناساز بىاندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالاى کس کوتاه نیست(78)
آرى اگر رهبر بزرگ انقلابمان امام خمینى مىگویند آنان که حلقه ذکر عارفان ودعاى سحر مناجاتیان حوزه ها و روحانیت را درک کردهاند خَلسه حضورشانآرزویى جز شهادت ندیدهاند. اشاره به این قسمت از دعاى سحر است که مىخوانیم:
"اللهم برحمتک فىالصالحین فادخلن و فى عیلین فادفعنا ...و قتلاً فى سبیلک مع ولیکفوق لن"(79)
خداوندا: به ما توفیق بده که در راه تو و به همراه ولى تو کشته شویم و به فیض شهادتنایل شویم.
"اللهم اخمنا فى سفن نجاتک و متعنا بلذیذ مناجاتک و اوردنا حیاض حبک و اذقنا حلاوة ودک و قربک واجعل جهادنا فیک و همتنا فى طاعتک و اخلص نیاتنا فى ملتک "
خدایا: ما را در کشتىهاى نجات جاى ده و لذت مناجاتت را به ما بچشان و مارا به سر چشمه پاک دوستى با خود وارد ساز و از شیرینى دوستى و قرب خود به مابچشان و جهاد ما را در راهت و تلاشمان را در فرمانبرداریت قرار ده و نیت ما را دراعمال خالص گردان.(80)
وصیت نامه شهید ابراهیم نامداریان
"وَ لا تَحْسَبَنَ الَذینَ قُتِلُوا فى سَبیلِ اللَّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَرَبِهِمْ یُرْزَقُونْ"
با درود و سلام بر یگانه منجى عالم بشریت حضرت مهدى)عج( و با درود و سلام بر نایب بر حقش امام امت و شهید پرور و بهامید آزادى اسرا و پیدایش مفقودین و پیروزى رزمندگان کفر ستیزاسلام و به امید باز شدن راه کربلا این وصیت نامه را آغاز مىکنم.بعد از شهادت من صبور باشید و از همسر و خواهرانم مىخواهم کهمانند حضرت زینب )س( در شهادت من صبور و مانند حضرتزینب )س( ادامه دهندگان راه من باشید و دیگر از همسر خودمىخواهم که فرزندانم را خوب نگهدارى کند و آنها را به دیناسلام و آداب آن آشنا سازد و آنها را به درس قرآن و نهجالبلاغهبفرستد و دیگر از همسر خودم سپاسگزار هستم. همسر من مجازاست که مهریه خود را از زندگانى بردارد و بچههایم را اول به خدا وبعد به دست همسرم سپردم.
750 تومان پول به راه خدا دادم و...(64)و دیگر از تمامىخویشان و دوستان مىخواهم که اگر کسى از من طلبى دارد ببخشد،در راه خدا و به راه خدا.
ابراهیم نامداریان