در صورت لود نشدن عکس , این متن نمایش داده میشود
در صورت لود نشدن عکس , این متن نمایش داده میشود
شهدا و امور ایثارگران پایگاه سید الشهدا

قرآن در آیات ۱۶۹ تا ۱۷۵ سوره آل‌عمران به مقام شهیدان می‌پردازد.

قرآن در آیات ۱۶۹ تا ۱۷۵ سوره آل‌عمران به مقام شهیدان می‌پردازد.

«وَ لا تحْسبنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فی سبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ(۱۶۹) فَرِحِینَ بِمَا ءَاتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَ یَستَبْشرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(۱۷۰) یَستَبْشرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ فَضلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ(۱۷۱)»

«البته نپندارید که شهیدان راه خدا مرده‌اند بلکه زنده به حیات ابدی شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود .(
۱۶۹) آنان به فضل و رحمتی که از خداوند نصیبشان گردیده شادمان‌اند و به آن مؤمنان که هنوز به آنها نپیوسته‌اند و بعداً در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند که از مردن هیچ نترسند و از فوت متاع دنیا هیچ غم مخورند. (۱۷۰) و آنها را بشارت به نعمت و فضل خدا دهند و اینکه خداوند اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نگرداند .(۱۷۱)»


«و کسانی را که در راه خدا کشته می‏شوند مرده نخوانید، بلکه زنده‏اند ولی شما نمی‏دانید.»
قرآن، بقره،
۱۵۴
«و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، قطعا آمرزش خدا و رحمت او از [همه] آنچه [آنان] جمع می‏کنند بهتر است.»
قرآن، آل عمران،
۱۵۷
«هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‏اند مرده مپندار بلکه زنده‏اند که نزد پروردگارشان روزی داده می‏شوند.»
قرآن، آل عمران،
۱۶۹
«به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است، ‏شادمانند و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته‏اند شادی می‏کنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین می‏شوند.»
قرآن، آل عمران،
۱۷۰
«بر نعمت و فضل خدا و اینکه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمى‏گرداند شادى مى‏کنند.»
قرآن، آل عمران،
۱۷۱
«و کسانی که در راه خدا کشته شده‏اند هرگز کارهایشان را ضایع نمی‏کند. به زودی آنان را راه می‏نماید و حالشان را نیکو می‏گرداند. و در بهشتی که برای آنان وصف کرده آنان را درمی‏آورد.»
قرآن، محمد،
۴ تا ۶
«از میان مؤمنان مردانی‏اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند.»
قرآن، احزاب،
۲۳

۲۸ آذر ۹۴ ، ۲۳:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جمال محمد ابراهیمی

شهادت آرزوی اولیاء

شهادت آرزوی اولیاء

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

قسم به آنکه جانم به دست اوست((اگر نبود اینکه جمعی از مومنین خوش ندارند)) دوست داشتم که در راه خدا نه یکبار و دوبار، که چندین بار زنده گشته و بار دیگر کشته گردم.

صحیح بخاری، ج4، ص21، باب تمنی الشهاده

روزی شهادت

حضرت علی علیه السلام فرمود :

خدایا، ای پروردگار آسمان برافراشته
اگر ما را بر دشمنان پیروز گرداندی، از ستم و تجاوز دورمان دار و بر حق استوارمان گردان و اگر دشمنان بر ما پیروز شدند، شهادت را روزیمان فرما و از فتنه بازمان دار.

نهج البلاغه، خطبه170

فرجام سعادت و شهادت

حضرت علی علیه السلام فرمود :

من از خدا به گشایش رحمت و بزرگی قدرتش(بر آنکه هر چه بخواهد عطا می کند) می خواهم که پایان زندگی من و تو را به نیکبختی و شهادت قرار دهد.

نهج البلاغه نامه53

شهادت در راه خدا

حضرت علی علیه السلام در دعای خود به هاشم بن عتبه فرمودند :

خداوندا، شهادت در راهت را و همراهی با پیامبرت را به او روزی کن.

نهج السّعاده، ج2، ص108

همسایگی با شهدا

حضرت امام علی علیه السلام فرمود :

از خداوند جایگاه شهیدان و زندگی با سعادتمندان و همراهی با پیامبران را طلب می کنم.

نهج البلاغه، خطبه23

عشق به شهادت

حضرت امیر المومنین علیه السلام فرمود :

پس بخدا قسم من بر حقّم و دوستدار شهادت.

شرح نهج البلاغه، ج6، ص99 و 100



۲۵ آذر ۹۴ ، ۲۳:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جمال محمد ابراهیمی

یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا

یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا

(می گم بابا اینا کین که با لباس خاکین 2) اما هزار تا کهکشون ، سرتاسر هفت آسمون

(مونده به زیر پرشون 2) .......................میگه پسرم ، نور دلم، باغ گلم ، همه حاصلم

الهی هیچ مسافری ، از رفیقاش جانمونه ، تو هم دعا کن که بابات ، غریب و تنها نمونه

بعد امام و شهدا (زیاد تو دنیا نمونه 2) اینا تو آسمون بدر، ستاره های سحرند

به جون تو برای من (عزیز تر از برادرند2).

به کی بگم ، چه جور بگم ، بعضی هاشون تو بیداری ، بعضی هاشون تو رویاها

جلوه مولا رو دیدن ، جذبه آقا رو دیدن

یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا

می گم بابا ، که هر وقت پیش شما، میون کل جبهه ها (اسم شلمچه که میاد2)

چه سریه ، چه رازیه ، فوری برافروخته میشین ، مثل شمع سوخته میشین.

میگه پسرم ، ای پسرم ، نمک نزن ، بازم به زخم جگرم ، سرتاسر جبهه همش جور تجلی خدا بود به خدا

آخر دنیا بود به خدا (کرب و بلا بود به خدا2)

(حضرت زهرای بتول ، با اینکه ما نوکرشیم 2) ( مادر ما بود به خدا2)

از ما میون جبهه ها ، شلمچه بیشتر از همه(گرفته بوی فاطمه 3)

شب حمله ، همهمه بود ، روی لبها زمزمه بود ، کی تو دلا واهمه بود،(دعوا سر، سربند یا فاطمه بود3)

ذکر لبها وقتی که یا زهرا می شد ( همه گره ها بود وا میشد2)

یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا

این رفیقم که می بینی ، میون دار هیئت ها بود ، مسجدی بود ، بی ریا بود ، باصفا بود، با خدا بود،

یه شب توی میدون مین ، آخر به آرزوش رسید ، ترکشای خمپاره ها هردوتادستاش و برید

این رفیقم که می بینی ، اهل نظر بود به خدا ، مرغ سحر بود به خدا ، مرد خطر بود به خدا

یه شب توی میدون مین ، دیدم بی سر بود به خدا ، مرد خطر بود به خدا

این رفیقم که می بینی ، انیس و یار و یاورم ، عزیزتر از برادرم ، نور دو چشمون ترم

وقت وداع آخرش ، می گفت بگو به مادرم. از خدا خواستم همیشه که برنگرده پیکرم

این رفیقم غلامعلی ، نوحه خونه ، روضه خونه ، وقتی دل بابات می گیره شعرای اونو میخونه

آخرش ، حاجتم و من می گیرم .یه روز از عشق تو مولا میمیرم(قربون کبوترای حرمش2)

یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا

بعضی شبا وقتی بابا ،کنج دلش غوغا میشه ، یا بعضی وقتا دل شب ، وقتی که از خواب پا میشه

میره یه گوشه میشینه ، آلبومشو وا می کنه ، خوب می دونم گذشتشو با اونا پیدا میکنه ، با اونا نجوا میکنه

درد و دل این روزاشو (با اونا نجوا می کنه2)

یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا

(می گم بابا اینا کین که با لباس خاکین 2) اما هزار تا کهکشون ، سرتاسر هفت آسمون

(مونده به زیر پرشون 2) .......................میگه پسرم ، نور دلم، باغ گلم ، همه حاصلم

الهی هیچ مسافری ، از رفیقاش جانمونه ، تو هم دعا کن که بابات ، غریب و تنها نمونه

بعد امام و شهدا (زیاد تو دنیا نمونه 2) اینا تو آسمون بدر، ستاره های سحرند

به جون تو برای من (عزیز تر از برادرند2).

به کی بگم ، چه جور بگم ، بعضی هاشون تو بیداری ، بعضی هاشون تو رویاها

جلوه مولا رو دیدن ، جذبه آقا رو دیدن

یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا

می گم بابا ، که هر وقت پیش شما، میون کل جبهه ها (اسم شلمچه که میاد2)

چه سریه ، چه رازیه ، فوری برافروخته میشین ، مثل شمع سوخته میشین.

میگه پسرم ، ای پسرم ، نمک نزن ، بازم به زخم جگرم ، سرتاسر جبهه همش جور تجلی خدا بود به خدا

آخر دنیا بود به خدا (کرب و بلا بود به خدا2)

(حضرت زهرای بتول ، با اینکه ما نوکرشیم 2) ( مادر ما بود به خدا2)

از ما میون جبهه ها ، شلمچه بیشتر از همه(گرفته بوی فاطمه 3)

شب حمله ، همهمه بود ، روی لبها زمزمه بود ، کی تو دلا واهمه بود،(دعوا سر، سربند یا فاطمه بود3)

ذکر لبها وقتی که یا زهرا می شد ( همه گره ها بود وا میشد2)

یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا

این رفیقم که می بینی ، میون دار هیئت ها بود ، مسجدی بود ، بی ریا بود ، باصفا بود، با خدا بود،

یه شب توی میدون مین ، آخر به آرزوش رسید ، ترکشای خمپاره ها هردوتادستاش و برید

این رفیقم که می بینی ، اهل نظر بود به خدا ، مرغ سحر بود به خدا ، مرد خطر بود به خدا

یه شب توی میدون مین ، دیدم بی سر بود به خدا ، مرد خطر بود به خدا

این رفیقم که می بینی ، انیس و یار و یاورم ، عزیزتر از برادرم ، نور دو چشمون ترم

وقت وداع آخرش ، می گفت بگو به مادرم. از خدا خواستم همیشه که برنگرده پیکرم

این رفیقم غلامعلی ، نوحه خونه ، روضه خونه ، وقتی دل بابات می گیره شعرای اونو میخونه

آخرش ، حاجتم و من می گیرم .یه روز از عشق تو مولا میمیرم(قربون کبوترای حرمش2)

یاد امام و شهدا ، دل و می بره کرب و بلا


۲۵ آذر ۹۴ ، ۲۳:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جمال محمد ابراهیمی

زندگینامه شهید قدرت الله کاظمی پور از زبان برادرش آقای حسین کاظمی

نام و نام خانوادگی: قدرت الله کاظمی پور

نام پدر: یدالله

تاریخ تولد: 1338

تاریخ شهادت: 11/8/1361

محل شهادت: عین خوش

زندگینامه شهید قدرت الله کاظمی پور از زبان برادرش آقای حسین کاظمی

یاد و خاطره ای که از زندگی برادر شهیدم بیاد مانده و هرگز فراموش نخواهد شد چنین است: شهید قدرت الله کاظمی پور در سال 1338 در روستای اسفرجان دیده به جهان گشود دوران کودکی را همراه ابتدایی در اسفرجان سیر کرد و چون پدرم در آبادان مغازه داشت برای گذراندن دوران متوسطه به ابادان رفت و در خرمشهر منزل که مسکونی خواهرم بود سکنی گزید و مشغول به تحصیل شد؛ و از اینجا بود که با افرادی آشنا گردید که در مساجد فعالیتهای زیادی داشتند و اعلامیه های امام را که از نجف به خرمشهر وارد می شد در میان مردم پخش می نمودند. تا اینکه گروهی آنها را شناسایی و سواک آنها را دستگیر کردو فرمانده آنها را فردی مشهور بنام آقای مجتهد زاده بو شهید کردند؛ و چون ایشان نوجوانی بیش نبود با چند سیلی که به صورت او زده بودند او را آزاد نمودند. ولی دیگر در آنجا نتوانست بماند و به اصفهان آمد و در منزل ما اقامت گزید. در مدرسه صدیقه کبری (رضوی سابق) بموپدت 2سال مشغول به تحصیل شد که با شروع انقلاب همه روزه در تظاهرات به اتفاق می رفتیم تا انقلاب به پیروزی رسید. با شروع جنگ در سپاه پاسداران ثبت نام نموده و در حمله اول که فتح المبین بود شرکت کرد. که خود ایشان به من گفت پرچم را بر روی قله رقابیه من زدم و در حمله بیت المقدس شرکت نمود که از ناحیه لگن مورد اصابتترکش قرار گرفت و زخمی شدمدت سه ماه در اصفهان بستری بود و با پای مجروح در حمله محرم شرکت نمود که در این عملیات با سمت فرماندهی گردان به درجه رفیع شهادت نایل گشت و در صف جان باختگان راه حسین قرار گرفت

روحش شاد و راحش پر رهرو باد.

۲۵ آذر ۹۴ ، ۲۳:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جمال محمد ابراهیمی

فرازهایی از وصیت نامه شهید علیرضا فرهادی

نام ونام خانوادگی: علیرضا فرهادی

نام پدر: شیرخان:

تاریخ شهادت: 10/8/1361

محل شهادت: عین خوش

فرازهایی از وصیت نامه شهید علیرضا فرهادی

سلام به شهیدان به خون غلتان از صدر اسلام تا به کنون و بر امام امت خمینی کبیر و بر امت شهید پرور و قهرمان ایران و رزمندگان غیور و جان برکف.

خواهران و برادران انقلابیم من از راه دور یعنی جبهه جنگ جلوه گاه عاشقان الله و جایی که دلها به نور ایمان الهی قوت می گیرد برای شما پیغام می فرستم. پیامی که بیانگر خط اصیل انقلاب و پاسداری از خون شهیدان راه حق و عدالت است. پیامی همراه با احساس مسئولیت هرچه بیشتر نسبتبه انقلاب و خون شهیدان و آن اینکه لحظه ای از فکر انقلاب و اسلام و نجات مستضعفین و بخصوص اوامر رهبر کبیر غافل نمانید. و همیشه گوش به زنگ سخنان مسئولین امر باشید. چرا که انقلاب احتیاج به فداکاری بر ثمر شما دارد. همگی شما تا حدی که برایتان مقدور است فنون نظامی را یاد بگیرید تا در نبرد با کفر و الحاد بتوانید فعالانه شرکت کنید.

و سخنان دیگری دارم که همه از سخنان رهبر نشأت می گیرد. از شما در پایان می خواهم که شعار همیشگی خود را فراموش نکنید

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار    ازعمر ما بکاه و بر عمر او بیفزا

نام و نام خانوادگی: قدرت الله کاظمی پور


۲۲ آذر ۹۴ ، ۱۳:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جمال محمد ابراهیمی

فرازهایی از وصیت نامه شهید مظاهر محمدرضایی

نام ونام خانوادگی: مظاهر محمدرضایی

نام پدر: عطاءالله

تاریخ تولد:

تاریخ شهادت: 10/8/1361

محل شهادت: عین خوش

فرازهایی از وصیت نامه شهید مظاهر محمدرضایی

با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و با سلام بر شهیدان و سلام بر مردم قهرمان و شهید پرور ایران.

با سلام بر پدر و مادر مهربانم که برای من زحمتهای زیادی را تحمل کردند. مادر و پدر سخن من به شما این استکه امام را دعا کنید این رهبر بزرگ را. و سخن دیگر با شما این است که برای من گریه نکنید من در مقابل امام حسین(ع) هیچ که نیستم خاک کف پای آنها هم نمی شوم.

و ای برادران و خواهران امام را دعا کنید برای فرج امام زمان (عج) دعا کنید. و دعا را فراموش نکنید که دعاهای شما در پیشگاه خداوند متعال خیلی مؤثر است.

و ای مردم شهید پرور مردم شهید پرور در صحنه باشید که خدا ناکرده منافقان در سازمانهای ما نفوذ نکنند و نارضایتی مردم را جلب کنند پس هوشیار باشید.

و ای برادران و خواهران دل به این دنیا دل نبندید که این دنیا کشتزاری برای آخرت. در این دنیا مورد آزمایش قرار می گیریم و حساب اعمال خود را در آن دنیا (آخرت) می بینیم. از تمامی شما التماس دعا دارم.

کسانیکه مراسم را برپا می کنند اگر امکان دارد چند سخنران ارشاد کننده را برپا کنید تا پدر و مادرهایی که آگاه نیستند شاید اثر بزرگی روی آنها بگذارد

خداحافظُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُ

۲۲ آذر ۹۴ ، ۱۳:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جمال محمد ابراهیمی

فرازهایی از وصیت نامه شهید غلامرضا شریف زاده

نام ونام خانوادگی: غلامرضا شریف زاده

نام پدر: نورالله

تاریخ تولد: 1344

تاریخ شهادت: 28/2/1361

محل شهادت: جنوب

فرازهایی از وصیت نامه شهید غلامرضا شریف زاده

با سلام بر امام زمان زمان مهدی موعود(عج) و نایب بر حقش خمینی بت شکن و با سلام به مردم همیشه در سنگر. و با سلام بر تمامی رزمندگان جبهه های نبرد حق علیه باطل که مردانه در میدانهای رزم می رزمند و در راه خدا ایثار می کنند.

اول سخنم با مردم است با امت شهید پرور. ای مردم همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشید که به قول امام اگر پشتیبان ولایت فقیه باشید به شما آسیبی وارد نمی شود. و پشتیبان امام امت خمینی کبیر باشید به راستی این ابر مجاهد نائب حضرت مهدی (عج) است. پشتیبان روحانیت باشید و با منافقین و دشمنان اسلام به نبرد برخیزید که جهاد در راه خدا به راستی بهترین راههاست.

پدرم مبادا اگر من شهید شدم خم به ابرو بیاوری و ناراحت شوی. درست است که سخت است اما تو بدان که اگر در راه خدا فرزندت را دادی لااقل در جهان در جهان دیگر و آخرت سرفرازی. و یک نصیحت دارم به شما و آن اینکه رهرو امام باشید و برای امام دعا کنید.

مادر مهربانم تو بودی که بهترین تربیت را به من دادی و موجب شدی که ما به اینجا روان شویم. می دان چه رنجها که برای بزرگ شدن من کشیدی و شبها برای راحتی من بیدار ماندی و به خود سختی دادی. ای مادر سعی کن که همچون حضرت فاطمه (ص) بتوانی فرزندانی بار بیاوری که برای آینده اسلام مفید باشند. اگر من لیاقت شهید شدن را داشتم گریه می کنی ولی نه آنچنان که دشمن شاد شود. می خواهم که برادرم را آنچنان بار بیاوری که رهرو راه حسین باشد و در راه اسلام قدم بردارد.

و سخنی با شما خواهران دارم: امیدوارم که پیرو خط پاک حسین باشید و مرا ببخشید که شماها را اذیت می کردم. اما سخن کوتاهی با این گول خوردگان کور دارم. ای منافقان بدانید که اگر شما به خط امام برنگردید چه در دنیا و چه در آخرت به عذاب بزرگی گرفتار می شوید. بدانید که آمریکا که پدر شماهاست نتوانست در راه این انقلاب سدی بسازد چه برسد به شما جوجه ها که در مقابل آمریکا هیچ هستید.


۲۰ آذر ۹۴ ، ۲۱:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جمال محمد ابراهیمی

زندگینامه شهید محمد علی امیری

نام ونام خانوادگی: محمد علی امیری

نام پدر: نصرالله

تاریخ تولد: 1336

تاریخ شهادت: 11/1/1361

محل شهادت: جبهه رقابیه

زندگینامه شهید محمد علی امیری

شهید محمد علی امیری در روز 16 آذر سال 1336 در روستا اسفرجان در خانواده ای کم جمعیت دیده به جهان گشود. در سال 1343 تحصیلات ابتدایی خویش را آغاز نموده و در خرداد 1349 دوره دبستان را به پایان رسانید و درز مهر ماه همان سال وارد دبیرستان کاوه گردید و در خرداد سال 1352 دوره متوسطه را به پایان رسانده و جهت ادامه تحصیل وارد هنرستان صنایع روستایی اصفهان شده و در سال 1355 دیپلم صنایع غذایی را دریافت نمود. سپس جهت ادامه تحصیل وارد مدرسه عالی معدن گردید و در همان سال به عنوان داوطلب  آزاد دیپلم طبیعی را نیز دریافت نمود.

با اوج گرفتن انقلاب به صفوف مردم پیوست و پس از تشکیل جهاد سازندگی به فرمان امام خمینی (ره) به عضویت آن نهاد درآمد و با تعداد دیگری از برادران، کمیته معدن را تشکیل دادند. و هدف آنان احیا و بهره برداری از معدن تخته سرخ واقع در میمه اصفهان نمونه ای از این فعالیتها بود. پس از شروع جنگ در رساندن ادوات و تجهیزات به جبه ها فعالیت گسترده داشت و بالاخره در تاریخ 27 اسفند ماه 1360 به آرزوی خویش جهت حضور در جبهه ها رسیده و با تنی چند از برادران جهاد به جبهه رقابیه اعزام گردید و در عملیات فتح المبین مسئو.لیت انتقال مجروحان را به پشت جبهه بر عهده داشت. و سرانجام در روز 11/1/1361 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سر و پشت به درجه رفیع شهادت نائل آمد. و در تاریخ 14/1/1361 پیکر مطهرش به اصفهان منتقل و در زادگاهش روستای اسفرجان در کنار شهدای دیگر به خاک سپرده شد.

روحش شاد و یادش گرامی باد.


۱۹ آذر ۹۴ ، ۱۹:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جمال محمد ابراهیمی

زندگینامه شهید ذبیح الله بهرامی

نام ونام خانوادگی: ذبیح الل بهرامی

نام پدر: حسن

تاریخ تولد: 1342

تاریخ شهادت: 7/1/1361

محل شهادت: دشت عباس

زندگینامه شهید ذبیح الله بهرامی

شهید ذبیح الله بهرامی در سال 1342 در روستای اسفرجان در یک خانواده مذهبی به دنیا امد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را تا سال سوم با موفقیت در اسفرجان به اتمام رسانید. همزمان با اوج گیری انقلاب، فعالیت او آغاز گشت و با پخش نوار و پوستر و اعلامیه و شرکت فعال در راهپیماییه و سخنرانیها انقلاب را یاری نمود.

ذبیح الله به همراه سایر برادران حزب اللهی، لحظه ای از فعالیت در بسیج و مسجد دریغ نمی کرد و همواره در فکر رفتن به جبهه های نبرد حق علیه باطل بود. پس از پایان سال دوم نظری در اخرین روز امتحان، مانند مرغی محبوس در قفس ذوق و شوق رهایی و پرواز به سوی کربلا را داشت.

پس از مدتها انتظار و شب زنده داری جهت حضور در جبه ها و زمزمه سرود شهیدم، شهیدم، سرانجام در مهرماه سال 1360 پس از انصراف از ادامه تحصیل در سوم نظری بطور رسمی به عضویت بسیج درآمد و پس از یک دوره آموزشی، راهی جبه های نبرد گردید. وی در جبهه از ناحیه پا دچار سوختگی گردید و به مدت یک هفته در بیمارستان بستری بود. پس از بهبودی نسبی بلافاصله به جبهه باز گشت. شهید بهرامی پس از سه ماه ماندن در جبهه به اردوگاه خویش بازگشت و به آمزش نظامی و عقیدتی برادران بسیجی اقدام نمود. در تاریخ 19/12/1360 بار دیگر عازم جبهه شد اما این بار چهره اش و رفتارش حکایت دیگری داشت. می رفت تا معنی عاشق بودن را بفهمد و به دیدار معشوقش که همان خدای واحد بود برسد. و سرانجام در تاریخ هفتم تیر ماه 1361 دعوت حق را لبیک گفت.

+


۱۹ آذر ۹۴ ، ۱۹:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جمال محمد ابراهیمی

زندگینامه شهید سید ابراهیم میرکاظمی

نام ونام خانوادگی: سید ابراهیم میرکاظمی

نام پدر: میرکاظم

تاریخ تولد: 1334

تاریخ شهادت: 4/1/1361

محل شهادت: دشت عباس

زندگینامه شهید سید ابراهیم میرکاظمی

شهید سید ابراهیم میرکاظمی در سال 1334 در روستای اسفرجان در یک خانواده مذهبی پا به عرصه وجود گذاشت. یک سال و نیم بیشتر از عمرش نگذشته بود که که مادرش را از دست داد و چون جدش حسین بن علی (ع) قافله سالار شهیدان گرد بی مادری بر چهره اش نشست و پیامبر گونه زیر نظر دایه ای مهربان تربیت شد. پس از خاتمه تحصیلات ابتدایی و راهنمایی جهت ادامه تحصیل به شهرضا رفته و با وجود مشکلات فراوان موفق به دریافت دیپلم گردید. با شروع انقلاب اسلامی به صف مخالفان رزیم پهلوی پیوسته و پس از پیروزی انقلاب و بنا به فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر پاکسازی کردستان از دست اشرار توسط جوانان، پس از به عضویت درآمدن در سپاه عازم کردستان شده و در درگیریهای سردشت، بانه، مهاباد و سنندج قبل از جنگ تحمیلی حضور داشت. وی با کسب تجربیات فراوان در این جنگها، به عنوان معاونت عملیات سپاه شهرضا (قمشه) انجام وظیفه می کرد.

با شروع جنگ تحمیلی سید ابراهیم در جبه های دارخویین، آبادان، بستان، شوش و دزفول حضور داشت. در عملیات ثامن الئمه حماسه آفرید و در حمله طریق القدس از ناحیه پا مجروح گشته ولی هرگز پشت جبهه باز نگشت و در همان بهداری که در خط مقدم مستقر بود به مداوای خویش پرداخت.

وی پس از بهبودی با تشکیل گردانی به نام سالار شهیدان (ع) در سمت فرمانده گردان راهی جنوب شد و در حمله تنگ چزابه گردان خویش را وارد عمل کرد؛ دوباره مجروح گشته و به بیمارستان منتقل گردید ولی قبل از بهبودی کامل و علی رغم مخالفت مسئولین سپاه و پزشک معالج دوباره به جبهه باز گشت و در عملیات فتح المبین، در دشت گلگون عباس جام نوشین شهادت را نوشیده و ندای حق را لبیک گفت.

یادش گرامی و روحش شاد باد.

۱۸ آذر ۹۴ ، ۱۹:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جمال محمد ابراهیمی