وصیت نامه سید اصغر قاضى عسگر

"بسم الله الرحمن الرحیم"

به نام خداى مهربان بخشاینده که مهربانتر از او نبوده. درود بر رهبر کبیر انقلاب ودرودبر شهیدان راه حق.

مطالبى چند به عنوان یادبود و تذکر باطلاع خواهران و برادران مسلمانم مى‏رسانم:

1- نمى‏دانم چطور از خداى محبوبم در برابر این همه نعمتها که بینهایت است و به ماعطا فرموده سپاسگزارى کنم. اى همنوعان عزیز هرگز در اجتماع بر سر کارهاى دنیایى‏امیدى به مردم حتى آنهایى که فکر مى‏کنید مى‏توانند برایتان کارى انجام دهند نداشته‏باشید، مگر اینکه به آنها به عنوان یک وسیله نگاه کنید. خدا مى‏فرماید هر کس امیدش‏به بنده بود امیدش را قطع خواهم کرد. این وصیت نامه را مى‏نویسم در حالیکه به قلبم‏افتاده که شهادت به تو نزدیک شده و هر کارى دارى بکن.

2- اى عزیزان، سعى کنید گناه نکنید تا بنده محبوب خدا شوید تا حتى به مقام شهیدبرسید و این را هم بگویم هر کار نیکى را توفیقش را از خدا بخواهید و اگر روزگار برشما تنگ شد مبادا از خدا دست بردارید که خدا هر لحظه شما را امتحان مى‏کند.

3- اى بازماندگان عزیز، خداى قادر هر چه شما را بیشتر دوست داشته باشد شما را درناراحتى‏هاى زندگى و تنگناها بیشتر قرار مى‏دهد و بر عکس هر کس در این دنیا خوش‏باشد از خدا دورتر است و این دنیا براى مؤمن جهنم و آخرت براى او بهشت است.سعى کنید به خدا آنقدر نزدیک شوید که هر چه خواستید بعد از مدتى صبر به شمابدهد و قبل از آنهم به قلبتان خطور مى‏دهد. کمتر گناه کنید تا آسان رحلت کنید و درآخرت در آسایش باشید.

4- اى برادران و اى خواهران کمى به فکر زیردستان خود باشید و فقط بالا دستى‏ها رانبینید که این نفس است که مى‏خواهد شما را از رحمت خدا دور کند. نتیجه اینکه وقتى‏شما به فکر زیردستان بودید خدا هم بفکر شما خواهد بود و چه بهتر اگر بتوانید براى‏آنها کارى انجام دهید خدا هم بیشتر به شما کمک مى‏کنید. همانطور که خداوند درقرآن فرموده اگر به مستمندان کمک کنید. مانند یک دانه گندم به خوشه‏ها تبدیل‏مى‏شود که خودم آنرا اغلب با چشم خود مى‏دیدم. یک نمونه اینکه شخص گفت فرداعید بزرگى است و عید مبعث است و هر کس به کسى کمک کند، خداى متعال به اوچند برابر عوض مى‏دهد و من پنجاه تومان به مستمندى دادم، فردایش بدون اینکه یادم‏باشد به جهاد رفتم، حسابدارمان گفت: این ورقه را امضا کن، پرسیدم مال چیست؟گفت پانصد تومان  به حقوقت اضافه شده. من هم از خدا مى‏خواهم اگر پیش او رفتم ازاو خواهش کنم که شما هم مثل من و حتى بهتر از من شوید.

5- تعدادى خواب در جبهه دیده‏ام که برایتان تعریف مى‏کنم:

خواب اول، شبى خواب دیدم که حضرت امام آمده‏اند منزلمان. وقت نماز بود،دیدم ایشان بلند شدند و آماده براى وضو گرفتن شدند که به من گفتند بلند شو و خود راآماده کن.

خواب دوم، دیدم که دو نفر بهم مى‏گفتند او را بگیر که او پاسدار است و منهم‏در خواب کمى تقلا کردم و دیگر نفمیدم به چه وسیله‏اى مرا بالاى دریاچه‏اى بردند واز بالاى آن مرا در آب رها کردند که ضمن سقوط به خود گفتم باورم نمى‏شد که شهیدبشوم و این نصیبم شد.

خواب سوم، شبى خواب دیدم که آقاى رجایى و باهنر آمده‏اند خانه‏مان که ظهربود و مثل این بود من با آنها یک عمر زندگى کرده‏ام. آنها گفتند براى ناهار چه دارید؟در جواب گفتم: بریان. گفتند: بیاور. تا اینکه رفتم بیاورم از خواب بیدار شدم.

خواب چهارم، دیدم که ایام عید است و رفته‏ایم منزل پسر خاله منصور که‏خوشبختانه او هم در منزل بود )قابل ذکر است که او لیسانسه فیزیک و افسر وظیف‏بود که چند ماه قبل شهید شده بود( امّا ناگهان در خواب متوجه شدم که او شهید شده وشروع کردم با او احوالپرسى که البته وضعیت این احوالپرسى با سالهاى پیش فرق‏مى‏کرد، یعنى صمیمى‏تر و دوستانه‏تر بود. به من گفت: آدرس دقیقت را بده،مى‏خواهم. گفتم: مى‏خواهى چکار؟ گفت: تو کارى نداشته باش.

روزهاى بعد که با خود فکر مى‏کردم، فهمیدم اینها همه نشانه‏هاى شهادت است.

6- در کتابى خواندن که خدا مى‏فرماید، من دوست دارم انسان همیشه دست به دعابردارد و در اوقات مناسب ذکر "لا اله الا الله" را فراموش نکند که با این ذکر به یاد من‏است و منهم به یاد اویم.

انسان در دنیا وقتى به یاد خدا باشد در بهشت ملائکه‏ها مشغول ساختن کاخهاى‏بهشتى براى اویند و از پیغمبر گرامى )ص( روایت داریم که وقتى ایشان به معراج رفتند،دیدند تعدادى ملائکه در بهشت مشغول ساختن هستند ولى گاهى دست مى‏کشند وبیکارند که علت را سؤال مى‏کنند و جواب مى‏شنوند که این بندگان هر وقت به یاد خداباشند، این ملائکه مشغولند و هر وقت از یاد او بروند اینها دست از کار مى‏کشند.

7- همچنین خدا مى‏فرماید، بنده‏هاى مؤمن را حاجتشانرا مى‏دهم ولى گاهى به ملائکه‏مى‏گویم حاجتشانرا نگهدارید، زیرا که دوست دارم ناله بنده مؤمنم را بشنوم ولى‏دوست ندارم صداى بنده کافر، خلافکار و نافرمان را بشنوم.

8- کمى باندازه خودم امر به معروف کنید و همانطور که عرض شد کمتر گناه کردن رااز خدا بخواهید که در نتیجه بنده محبوب خدا شوید و حتى مقامتان به درجه شهیدمى‏رسد.

9- اگر اشکالى ندارد و مى‏توان اموالم را در اختیار پدر و مادرم بگذارید تا سفرى به‏حج روند و اگر احتیاجى نیست و نمى‏خواهید در اختیار بیچارگان چه از اقوام و یاغریبه‏ها بگذارید هر کدام بهتر و ثوابش بیشتر است. هر طورى تصمیم گرفتید راضى‏هستم، چون پدر و مادر بیش از اینها حق دارند. امیدوارم خداى خوبم ثواب آن عملى‏را که مثلاً به ایتام و اقوام باشد بمن بدهد که این این امید را دارم، زیرا من بیش از اینهالطف خدایم را دیده‏ام.

10- به شکر الهى نماز و روزه بدهکار نیستم.

11- یکنفر شهید چون خیلى مقام دارد باید اسامى خیابانها و یا حداقل کوچه‏اى بنام اوباشد. اگر به افتخار شهادت  نایل شدم کوچه خودمانرا بنام من کنید و علتش این است‏که اثر اسلامى بر دیگران مى‏گذارد، افراد به خدا نزدیک‏تر مى‏شوند و کمتر گناه مى‏کنندو یادها و خاطرات شهدا را فراموش نمى‏کنند.

12- هر کسى توفیقش را پیدا نمى‏کند که به جبهه‏ها بیاید و شهادت فقط قسمت بندگان‏خالص مى‏شود که خدا آنها را بر اثر ناراحتى‏هاى زندگى خالص مى‏کند. من هم‏سختى‏ها و مشکلاتى داشتم ولى خدا قدرتى بمن مى‏داد که بتوانم در برابر ناملایمات‏صبر کنم و وقتى انسان به پاکى رسید مثل آهن ربا خدا او را جذب مى‏کند.

13- مطلبى را که امام مى‏فرمایند که شهید به خدا نظر مى‏کند، کاملاً درست است زیرادر نزدیکى‏هایى که حس مى‏کردم به شهادت مى‏رسم آنقدر به خدا نزدیک شده بودم‏که گاهى با صاحب اصلى‏مان شوخى و راز و نیاز مى‏کردم و از او مى‏خواستم که هر چه‏زودتر اسلام پیروز شود، مجروحین جنگى، مریض‏ها و جانبازان شفا یابند و اسراى ماآزاد گردند.

14- من شهادت را گاهى حس مى‏کردم و از شهید شدنم با خبر بودم و گاهى اوقات به‏قلبم خطور مى‏کرد و خوشحال مى‏شدم زیرا خدا فرموده، به بنده مؤمن هر چه‏مى‏خواهم بدهم قبلاً به قلبش مى‏گذرانم.

15- فکر مى‏کنم اواخر عمرم شده که این وصیت نامه را مى‏نویسم، هر دعایى‏مى‏خواستم بکنم دیگر واسطه نمى‏گرفتم و مستقیم با خدا ارتباط دور برقرار مى‏کردم‏که شاید مثل این بود که با چشم دلم او را مى‏بینم و از او طلبکار مى‏شدم و از اومى‏خواستم تا ملت ما پیروز شود.

16- امیدوارم اگر شهید شدم، عوض ناراحت شدن خوشحال شوید و این را هم بدانیداین سعادت توفیق همه کس نمى‏شود و باید آنقدر صبر کرد و رنج کشید تا خدا او رابنده خالص خود کند و در بهشت برینش جاى دهد.

17- در این لحظه که این مطالب را به آخر مى‏رسانم، مطمئن هستم که مى‏روم وبرنمى‏گردم ولى غصه مى‏خورم چرا خداحافظى کامل نکردم، امیدوارم حلالم کنید.شما هم به فکر زیردستان و به فکر یکدیگر باشید و تا مى‏توانید به همنوعان خصوصاً به‏ایتام کمک کنید، زیرا خدا هم به بندگانش طورى لطف مى‏کند و برکت مى‏دهد که‏خود متوجه نیستند.

"والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته"

خداحافظ تا روز قیامت - سید اصغر قاضى عسگر