وصیت نامه برادر شهید حسینعلى حجتى

"یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ اِرْجِعى اِلى رِبِّکِ، راضیَةً مَرْضِیَّةً، فَدْخُلى فى عِبادى وَادْخُلى‏جَنَّتى"

با درود به پرچم داران اسلام و با سلام به یاوران و رزمندگان اسلام سخن راآغاز مى‏نمایم. در این لحظه‏اى که در حال نوشتن وصیت نامه هستم به این فکرم که آیالیاقت داریم که یک سرباز اسلام باشیم و براى اسلام عزیز فدا شویم.

اى مسلم به پا خیز که صداى " هل من ناصر ینصرنى" مسلمان در بند کشورهاى‏اسلامى به گوش مى‏رسد و من وظیفه شرعى خود مى‏دانم که آن ندا را هر چه بیشترطنین افکن سازم، از تمام برادران و خواهران مى‏خواهم که در پشت جبهه سربازان‏خدا را یاور باشند.

اى پدرم و اى مادرم، خود معترفم که فرزند خوبى نبودم و لیکن اى مادر و اى‏پدر، این فرزند حقیر خود را حلال کن و از خداوند طلب آمرزش برایم کن که زیادگناهکارم و در این دم آخر از خداوند خواهانم که من را بیامرزد و امّا اى برادرم و اى‏خواهرم این برادر ناقابل خود را حلال کنید و این حقیر را فراموش نکنید. خود اعتراف‏دارم که نتوانستم وظیفه الهى خود را در قبال شما انجام داده باشم.

براى من چهار و یا بهتر پنج سال نماز و روزه بخوانید و بگیرید و آن مقدارپولى که در بانک دارم، بهره آن را همانطورى که گفته‏ام براى جنگ بدهید و سپس‏خمس آن را بدهید و بعد هر چه براى نماز و روزه دادید کم کنید و بقیه را )به هر یک‏از خواهرانم و برادرانم ده هزار تومان بدهید( و باقیمانده را به بیچارگان و مستحقان‏بدهید. این امر را خیلى زود انجام بدهید و مقدارى از پول مدرسه راهنمایى یزدانشهرطلب کار هستم که براى خرج دفن و مراسمم خرج نمایید و بقیه را به بیچارگان و اگراضافه‏اى داشت براى کتابخانه همان مدرسه که توسط آقاى شریف زاده گفته‏ام خرج‏کنید و همچنین اگر هر کسى آمد و طلبى از من داشت به او بدهید و در آخر فقط و فقطوصیتم به تمام خانواده‏ام این است که در شهادت من صبر و استقامت را پیشه کنید که‏اجر شما از بین نرود و از تمام همسایگان و خویشاوندان براى من حلالیت بطلبید و درآخر براى من طلب آمرزش کنید و راه شهیدان را ادامه دهید و گر نه مسوول  هستید.

والسلام