بسم‌الله الرحمن الرحیم
«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلاً»
بعضی از مؤمنان بزرگانی هستند که به عهدی که با خدا بسته‌اند کاملاً وفادارند، پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند تا براه خدا شهید شدند.

سپاس و ستایش حی سبحان را که بر بندگان گنهکار خود منت نهاد و صراط مستقیم الهی را برایش رهنمون شد.

السلام علیک یا ابا عبدالله، السلام علیک یا ثارالله، سلام بر تو ای امام که چگونه زیستن و چگونه مردن را به ما آموختی و سلام بر شهیدان عزیز که با حرکت خود درس آزادگی را به ما آموختند.

این جانب رجب غلامی افغانی بر حسب وظیفه شرعی که بر گردن خود احساس می‌کنم و عشق سوزانی که در اثر ارادت به حسین(ع) تمام وجودم را می‌سوزاند، اینک به یاری خدا و همت شما ملت شهید پرور بجستان لباس رزم به تن می‌کنم و بر آنم که تا نابودی کامل استکبار از پای ننشینم. جرأت جسارت سخن گفتن در برابر شما سروران عزیز را ندارم ولی بعنوان برادری کوچک لازم می‌دانم نکاتی را متذکر شوم، سزاوار نیست که پس از گذشت چهار سال از جنگی که به مملکت اسلامی ایران تحمیل کرده‌اند همچنان بی تفاوت بمانیم.

اگر در خانه ماندن را به جهاد کردن ترجیح دهیم و به این منوال حرکت کنیم اعوذبالله که سخت در خسرانیم.

پدران و مادران عزیزی که در تشییع جنازه‌ام شرکت کرده‌اید برایم افسوس نخورید بلکه بجای این افسوس خوردن خواسته فرزندانتان را جواب مثبت دهید و آنها را روانه جبهه کنید که امروز خط سرخ حسینی خون می‌طلبد.

اگر جسدم به دست دوستان افتاد در کنار دیگر برادران و عزیزان شهید بجستان به خاک بسپارید.

برادران عزیز همانطور که می‌دانید من غریبم و پدر و مادر ندارم و همچنین برادر و خواهری، از شما عزیزان تقاضا دارم گاه گاهی که به سر قبرم حاضر می‌شوید فاتحه‌ای بخوانید و اگر ممکن بود یک شب جمعه دعای کمیل بر سر مزارم برگزار کنید. ان شاءالله

ضمناً موتورم را هم بفروشید و پولش را به جبهه واریز کنید.

در پایان از کلیه برادران و خواهران بجستان امید عفو و بخشش دارم و اگر خطایی از من مشاهده کرده‌اند خواهند بخشید.

از برادران عزیزم احمد باغبان و علی ‌پور اسماعیل می‌خواهم که بجای برادرم جنازه‌ام را بخاک بسپارند.

والسلام علیکم- العبدالحقیر: رجب غلامی افغانستانی